(پایان ما)
«پارت هفده»
صبح بیدار میشیم.
+وای چه شبی بود..
_آره واقعاً.
+باید آماده شیم بریم مدرسه.
_درسته.
+کجا لباس عوض کنیم۰؟!
_اوه.
+پشت بهم اینکارو میکنیم.
سریع عوض میکنم.
وقتی برمیگردم اون لباس تنش نیست و داره بهم نگاه میکنه.
+هییییییییی.
_چیه؟!
+خودتو جمع کن پسر...
سریع لباس می پوشه.
راه میافتیم.
وقتی به مدرسه میرسیم همه به ما نگاه میکنن.
_به ما نگاه میکنن ؟!
+آره.
....
صبح بیدار میشیم.
+وای چه شبی بود..
_آره واقعاً.
+باید آماده شیم بریم مدرسه.
_درسته.
+کجا لباس عوض کنیم۰؟!
_اوه.
+پشت بهم اینکارو میکنیم.
سریع عوض میکنم.
وقتی برمیگردم اون لباس تنش نیست و داره بهم نگاه میکنه.
+هییییییییی.
_چیه؟!
+خودتو جمع کن پسر...
سریع لباس می پوشه.
راه میافتیم.
وقتی به مدرسه میرسیم همه به ما نگاه میکنن.
_به ما نگاه میکنن ؟!
+آره.
....
۱.۳k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.