انتقام/پارت 12(اخر)
انتقام]
پارت 12]
از زبان کیوکو]
از تپه بالا رفتم.همیشه اخر هفته ها میومدم اونجا.اون روز معمولا خلوت بود.ولی انگار امروز یکی کنار درخت بود.
-فکر نمیکردم اینجا باشی
دازای سرشو بلند کرد:خیلی وقته ندیده بودمت.
کنارش نشستم.هردو باهم به درخت تکیه دادیم.از توی گوشیش اهنگ ملایمی پخش میشد.
-ادم مهربونی بود.
به قبر جلومون اشاره کردم و ادامه دادم:خیلی وقت نداشتم باهاش اشنا شم ولی...
خنده ی کوچیکی کردم.یاد اولین باری که دیدمش افتادم.
فلش بک]
+کیوکو این دوست من اوداساکوعه
-سلام!
اودا:سلام.خوشبختم
گذر زمان]
-دازاییییی!داریم کجا میریم؟
+خودت میبینی
-ایشششششششششش.اودا!تو بگو
اودا:اوممم منم نمیدونم
-هردو اسکلید.باکا
اودا:رسیدیم
-اووو اینجا باره؟همیشه دلم میخواست بیام بار!
گذر زمان]
(کیوکو به لیوان اب جوی جلوش نگاه میکنه)
-چه خوشگله!بزار ازش عکس بگیرممم
+مهم مزشه
-الان میخورمشششششش
(اب جو رو میخوره و بعد تف میکنه تو صورت دازای)
-ایییییییییییییییی!خیلی تلخهههههههههههه!مزه گه میدهههه
دازای درحالی که صورتشو خشک میکنه میگه:من پولشو نمیدما.اینجا هم جز اب جو چیز دیگه ای نداره
اودا.:میگم من تو کیفم نوشابه دارم.میخوای؟
چشمای کیوکو برق میزنه و میگه:ایولللللللللل
پایان فلش بک]
+با توروکی اشتی کردید؟
-اومم اره.چویا اشتیمون داد.چه خبر از کار تو؟
اهی میکشه و میگه:هیچی.همون کارای قبلی.البته یه زیردست بهم دادن.اسمش اتسوشیه
-جینکو رو میگی؟اکو ازش متنفره.یه پوشتر توی اتاقش داره بهش دارت پرت میکنه
+من تصمیم دارم این دو جوان را به هم دیگه برسانم
میخندمو میگم:هنوزم مثل قبل کرم داری
؟:دازای سانننننننننننننننننننننننن
+عه اتسوشیه
بلند میشم و میگم:خب فکر کنم دیگه باید برم.
+اووم جانه
-دفعه ی بعد که ببینمت معلوم نیست چه اتفاقی بیوفته شاید بلاخره به ارزوت برسی و بکشمت
پایان پارت]
-----------------------------------------------
خببببببب چطورید؟این فیک هم تموم شد
احتمالا فصل 2 نداشته باشه حالا ببینیم چی میشه
پارت 12]
از زبان کیوکو]
از تپه بالا رفتم.همیشه اخر هفته ها میومدم اونجا.اون روز معمولا خلوت بود.ولی انگار امروز یکی کنار درخت بود.
-فکر نمیکردم اینجا باشی
دازای سرشو بلند کرد:خیلی وقته ندیده بودمت.
کنارش نشستم.هردو باهم به درخت تکیه دادیم.از توی گوشیش اهنگ ملایمی پخش میشد.
-ادم مهربونی بود.
به قبر جلومون اشاره کردم و ادامه دادم:خیلی وقت نداشتم باهاش اشنا شم ولی...
خنده ی کوچیکی کردم.یاد اولین باری که دیدمش افتادم.
فلش بک]
+کیوکو این دوست من اوداساکوعه
-سلام!
اودا:سلام.خوشبختم
گذر زمان]
-دازاییییی!داریم کجا میریم؟
+خودت میبینی
-ایشششششششششش.اودا!تو بگو
اودا:اوممم منم نمیدونم
-هردو اسکلید.باکا
اودا:رسیدیم
-اووو اینجا باره؟همیشه دلم میخواست بیام بار!
گذر زمان]
(کیوکو به لیوان اب جوی جلوش نگاه میکنه)
-چه خوشگله!بزار ازش عکس بگیرممم
+مهم مزشه
-الان میخورمشششششش
(اب جو رو میخوره و بعد تف میکنه تو صورت دازای)
-ایییییییییییییییی!خیلی تلخهههههههههههه!مزه گه میدهههه
دازای درحالی که صورتشو خشک میکنه میگه:من پولشو نمیدما.اینجا هم جز اب جو چیز دیگه ای نداره
اودا.:میگم من تو کیفم نوشابه دارم.میخوای؟
چشمای کیوکو برق میزنه و میگه:ایولللللللللل
پایان فلش بک]
+با توروکی اشتی کردید؟
-اومم اره.چویا اشتیمون داد.چه خبر از کار تو؟
اهی میکشه و میگه:هیچی.همون کارای قبلی.البته یه زیردست بهم دادن.اسمش اتسوشیه
-جینکو رو میگی؟اکو ازش متنفره.یه پوشتر توی اتاقش داره بهش دارت پرت میکنه
+من تصمیم دارم این دو جوان را به هم دیگه برسانم
میخندمو میگم:هنوزم مثل قبل کرم داری
؟:دازای سانننننننننننننننننننننننن
+عه اتسوشیه
بلند میشم و میگم:خب فکر کنم دیگه باید برم.
+اووم جانه
-دفعه ی بعد که ببینمت معلوم نیست چه اتفاقی بیوفته شاید بلاخره به ارزوت برسی و بکشمت
پایان پارت]
-----------------------------------------------
خببببببب چطورید؟این فیک هم تموم شد
احتمالا فصل 2 نداشته باشه حالا ببینیم چی میشه
۳.۱k
۲۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.