فرزند خوانده
پارت ۲۱
ا.ت: یااا پدصگ چرا آوردیم رو تخت
کوک: همینجا میشینی جم نمیخوری
کوک رفت بیرون من هم از دوباره از جام پاشدم رفتم بیرون کوک یه نگاه کلافه بهم کرد ولی هیچی نگفت با دوستاش حرف میزد رفتم داخل آشپزخونه اب خوردم بر گشتم رو مبل نشستم تلویزیون رو روشن کردم بعد چند مین دیدم در باز شد و همون دختر عنتر که اسمش یونا بود اومد داخل رفت سمت پسرا منم پاشدم رفتم سمت پسرا ببینم میخواد چکار کنه
یونا: عشقم (رو به کوک)
کوک: عشقم و مرض یه بار دیگه اینجوری من رو صدا کنی من میدونم تو فهمیدی (سرد و جدی)
یونا: تو که قرار با من از....
حرفش با سیلی من قطع شد از موهاش گرفتم بردمش و از خونه پرتش کردم بیرو و برگشتم رفتم تو آشپز خونه شیر کاکائو برداشتم رفتم سمت تلویزیون
ته: تو الان اونو زدی
شوگا: تو الان اونو پرت کردی بیرون
ا.ت: یااا پدصگ چرا آوردیم رو تخت
کوک: همینجا میشینی جم نمیخوری
کوک رفت بیرون من هم از دوباره از جام پاشدم رفتم بیرون کوک یه نگاه کلافه بهم کرد ولی هیچی نگفت با دوستاش حرف میزد رفتم داخل آشپزخونه اب خوردم بر گشتم رو مبل نشستم تلویزیون رو روشن کردم بعد چند مین دیدم در باز شد و همون دختر عنتر که اسمش یونا بود اومد داخل رفت سمت پسرا منم پاشدم رفتم سمت پسرا ببینم میخواد چکار کنه
یونا: عشقم (رو به کوک)
کوک: عشقم و مرض یه بار دیگه اینجوری من رو صدا کنی من میدونم تو فهمیدی (سرد و جدی)
یونا: تو که قرار با من از....
حرفش با سیلی من قطع شد از موهاش گرفتم بردمش و از خونه پرتش کردم بیرو و برگشتم رفتم تو آشپز خونه شیر کاکائو برداشتم رفتم سمت تلویزیون
ته: تو الان اونو زدی
شوگا: تو الان اونو پرت کردی بیرون
۱۳.۱k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.