عشق گمشده (pt.4)
ات ویو:
بیدار ک شدم دیدم دست و پاهامو با طناب بستن ب ی صندلی ک سه نفر با ماسک اسکویید گیم اومدن و چشمامو با ی دستمال بستن و بعد صدای در وصدای پای اومدن ی نفر،اومد...
همون یارو ک اومد:خب خب می بینم ک داشتی زاغ سیای ما رو چوب میزدی
&تودلش:صداش برام آشنا بود خیلی آشنا
&:ن..من..من کار..ی نمی کر..دم فق
ک اون یارو حرف اتعو قط کرد و گف:فق میخاستی سرازکارم در آری وکیل کوچولو؟
&ولی...تو..از کجا...میدونی من و..کالت میخونم؟
گف:اونش دیگه ب خودم مربوطه و ی کشیده تو صورت ات زد و گوشیش زنگ خورد
ات ویو:
الان مطمئنم این صدا واسم آشناس باید ی جایی شنیدع باشم....
فلش بک به چن وقت پیش:
ات داشت تو این تایم دنبال ی کار پاره وقت تو ی سازمانی چیزی می گشت ک ب ی سازمان ک کارمند پاره وقت میخاست برخورد..با رییس سازمان ملاقات کرد و صدای رییس اون سازمان...
شرط:
۱۰ لایک
۸ کامنت
#بی_تی_اس
#فیک
#کپی_ممنوع
بیدار ک شدم دیدم دست و پاهامو با طناب بستن ب ی صندلی ک سه نفر با ماسک اسکویید گیم اومدن و چشمامو با ی دستمال بستن و بعد صدای در وصدای پای اومدن ی نفر،اومد...
همون یارو ک اومد:خب خب می بینم ک داشتی زاغ سیای ما رو چوب میزدی
&تودلش:صداش برام آشنا بود خیلی آشنا
&:ن..من..من کار..ی نمی کر..دم فق
ک اون یارو حرف اتعو قط کرد و گف:فق میخاستی سرازکارم در آری وکیل کوچولو؟
&ولی...تو..از کجا...میدونی من و..کالت میخونم؟
گف:اونش دیگه ب خودم مربوطه و ی کشیده تو صورت ات زد و گوشیش زنگ خورد
ات ویو:
الان مطمئنم این صدا واسم آشناس باید ی جایی شنیدع باشم....
فلش بک به چن وقت پیش:
ات داشت تو این تایم دنبال ی کار پاره وقت تو ی سازمانی چیزی می گشت ک ب ی سازمان ک کارمند پاره وقت میخاست برخورد..با رییس سازمان ملاقات کرد و صدای رییس اون سازمان...
شرط:
۱۰ لایک
۸ کامنت
#بی_تی_اس
#فیک
#کپی_ممنوع
۷.۶k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.