My cute introvert
My cute introvert
p9
پرش زمانی به شهربازی
+نظرت چیه بریم تونل وحشت؟
_باشه ولی حداقل یواش بغ☆لم کنیا، من هنوز جوونم نمیخام توسط تو چلونده بشم
+ینی من میترسم؟ باشه میبینیم
اصن هرکی ترسید باید برای اون یکی بابل تی بخره
_باشه
حدود ده دقیقه تو صف بلیط بودیم.
و لحظه سوار شدن...
کم کم صداهای ترسناک پخش شد، راستش کم کم منم دارم میترسم.
یکم گذشت که یکهو یه مرد که گریم زامبی کرده بود پرید جلومون و صداهای عجیبی در
میورد که دیگه من جمع شدم تو بغ☆ل
جیمین و حلقه در چشمانم اشکه زد.
(😂😂)
اروم اروم نازم میکرد.
_راحت باش ولی شرطو باختی
+"گریه و خنده"
_یوووووووواش
تا اخر تایم من ترسیده بودم و کمر جیمینو نابود کردم.
پیاده شدیم و من سریعا از اون مکان کثافتی دور شدم.
+بیا بریم سریع از این مکان وقیح دور شیم
_معلومه خیلی ترسیدیا
+ن... اصن اره!
_نیاز نبود بگی... از کمر دردم مشخصه
+اوه... معذرت میخوام
_ولی اخرش بابل تی رو من بردم!
+بنظرم اول بابل تی بگیریم بعد بریم ترن هوایی.
_اها... باشه باشه
+جیمینا... چرا تا گفتم ترن هوایی رنگت پرید؟ ترسیدی؟
_من؟ هه... من فقط برای کمرم ترسیدم
+بازم میگی من میترسمممم؟
_ اوه اوه عصبانیت ا.ت فوران کرد
جیمین ویو
اومد یه بابل تی داد دستم، لپمو کشید و مشغول خوردن شد.
_همین بود عصبی شدنت؟
+نه...عصبانیتم خیلی بده ولی خب سر تو عصبی نمیشم
_اوهوم
+ولش کن، بیا بریم
کنار ترن ها رنگ جیمین شده بود مث گچ دیوار.
سوار شدیم و بازم جیمین هیچ حرفی نمیزد.
+جیمینا خوبی
_ا اره عالیم
+رنگت پریده
_نع بابا م من خودم پوستم ر روشنه
+مطمعنی خوبی؟ داری تته پته میکنی نفس عمیق بکش
+از سواری میترسی؟
_نه
+دروغ نگو دیگه
_راستش یکم
p9
پرش زمانی به شهربازی
+نظرت چیه بریم تونل وحشت؟
_باشه ولی حداقل یواش بغ☆لم کنیا، من هنوز جوونم نمیخام توسط تو چلونده بشم
+ینی من میترسم؟ باشه میبینیم
اصن هرکی ترسید باید برای اون یکی بابل تی بخره
_باشه
حدود ده دقیقه تو صف بلیط بودیم.
و لحظه سوار شدن...
کم کم صداهای ترسناک پخش شد، راستش کم کم منم دارم میترسم.
یکم گذشت که یکهو یه مرد که گریم زامبی کرده بود پرید جلومون و صداهای عجیبی در
میورد که دیگه من جمع شدم تو بغ☆ل
جیمین و حلقه در چشمانم اشکه زد.
(😂😂)
اروم اروم نازم میکرد.
_راحت باش ولی شرطو باختی
+"گریه و خنده"
_یوووووووواش
تا اخر تایم من ترسیده بودم و کمر جیمینو نابود کردم.
پیاده شدیم و من سریعا از اون مکان کثافتی دور شدم.
+بیا بریم سریع از این مکان وقیح دور شیم
_معلومه خیلی ترسیدیا
+ن... اصن اره!
_نیاز نبود بگی... از کمر دردم مشخصه
+اوه... معذرت میخوام
_ولی اخرش بابل تی رو من بردم!
+بنظرم اول بابل تی بگیریم بعد بریم ترن هوایی.
_اها... باشه باشه
+جیمینا... چرا تا گفتم ترن هوایی رنگت پرید؟ ترسیدی؟
_من؟ هه... من فقط برای کمرم ترسیدم
+بازم میگی من میترسمممم؟
_ اوه اوه عصبانیت ا.ت فوران کرد
جیمین ویو
اومد یه بابل تی داد دستم، لپمو کشید و مشغول خوردن شد.
_همین بود عصبی شدنت؟
+نه...عصبانیتم خیلی بده ولی خب سر تو عصبی نمیشم
_اوهوم
+ولش کن، بیا بریم
کنار ترن ها رنگ جیمین شده بود مث گچ دیوار.
سوار شدیم و بازم جیمین هیچ حرفی نمیزد.
+جیمینا خوبی
_ا اره عالیم
+رنگت پریده
_نع بابا م من خودم پوستم ر روشنه
+مطمعنی خوبی؟ داری تته پته میکنی نفس عمیق بکش
+از سواری میترسی؟
_نه
+دروغ نگو دیگه
_راستش یکم
۱.۸k
۲۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.