عضو هشتم بی تی اس پارت 2
امروز صبح با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم امروز باید میرفتیم مراسم ماما رفتم دستشویی دست و صورتم رو شستم رفتم پایین دیدم جین هیونگ داره سفره می چینه
من:صبح بخیر هیونگ
جین:صبح توهم به خیر بیا صبحانه
من:اشتها ندارم ممنون(ناراحت)
جین:باشه هرجور راحتی (توذهنش:چرا اینقدر نارحت بود؟؟؟)
رفتم برای 20 مین حموم اومدم بیرون موهام رو خشک کردم رفتم دراز کشیدم گرفتم خوابیدم
جین ویو
چرا ات امروز اینقدر ناراحت بود.
رفتم به نامجون گفتم
من:نامجون امروز ات که اومد پایین خیلی ناراحت بود نمیدونم چرا تو میدونی
نامجون:نه من هم نمیدونم
ات ویو
با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم دیدم 8ونیم
هستش رفتم آماده شدم دیدم نامجون داره صدام میزنه
نامجون:ات بیا دیگه(داد)
من:اومدم
رفتم پایین نشستیم تو ماشین رفتیم مراسم ماما
هالزی ویو
کاری می کنم ات خانم از زندگیت پشی مون بشی😏
ات ویو
بعد از مراسم رفتیم خونه جین رفت غذا درست کرد غذا آماده شد رفتیم سر شام من با غذا بازی می کردم
از جین تشکر کردم رفتم خوابیدم
فردا صبح.....
تو خماری به مونید عزیزان😁
لباس ات و مدل موهاش و آرایشش رو میذارم
من:صبح بخیر هیونگ
جین:صبح توهم به خیر بیا صبحانه
من:اشتها ندارم ممنون(ناراحت)
جین:باشه هرجور راحتی (توذهنش:چرا اینقدر نارحت بود؟؟؟)
رفتم برای 20 مین حموم اومدم بیرون موهام رو خشک کردم رفتم دراز کشیدم گرفتم خوابیدم
جین ویو
چرا ات امروز اینقدر ناراحت بود.
رفتم به نامجون گفتم
من:نامجون امروز ات که اومد پایین خیلی ناراحت بود نمیدونم چرا تو میدونی
نامجون:نه من هم نمیدونم
ات ویو
با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم دیدم 8ونیم
هستش رفتم آماده شدم دیدم نامجون داره صدام میزنه
نامجون:ات بیا دیگه(داد)
من:اومدم
رفتم پایین نشستیم تو ماشین رفتیم مراسم ماما
هالزی ویو
کاری می کنم ات خانم از زندگیت پشی مون بشی😏
ات ویو
بعد از مراسم رفتیم خونه جین رفت غذا درست کرد غذا آماده شد رفتیم سر شام من با غذا بازی می کردم
از جین تشکر کردم رفتم خوابیدم
فردا صبح.....
تو خماری به مونید عزیزان😁
لباس ات و مدل موهاش و آرایشش رو میذارم
۴.۲k
۱۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.