چند.پارتی
#چند.پارتی
#درخواستی
وقتی خواهر ناتنیشونی مامان باباتون𖥻 نیستن و همو دوست دارین و باهم اهم اهم میکنین و وسط اهم اهم میگی ،پوص........یمو لیس بزن 𖥻
𝙿𝚊𝚛𝚝¹³
ᨒᨓᨒᨓᨒᨓ
_اومدم پایین و باهم سوار ماشین شدیم و به سمت ویلا حرکت کردیم
★پرش زمان رسیدن به ویلا ★
_رسیدم و خوراکی هارو آماده کردیم و صدای زنگ در به صدا در اومد و اعضا یکی یکی اودن و منو کوکم بهشون خوشامدگویی گفتیم
𓂃→³⁰مین بعد ˖
جیمین : بچه ها نظرتون چیه جرعت حقیقیت بازی کنیم
همه: عالیه
_کوک رفت یه بطری اورد و نشستیم همه نشسته بودن و برای منم ی جا بیشتر نمونده بود ، رفتم بغل شوگا اوپا نشستم دیقا روبه روی کوک بودم
جین بطری رو چرخوند بطری وایساد به نامجون و شوگا افتاد
شوگا باید از نامجون میپرسید
شوگا: ج ح
نام : ج
شوگا : بزرگترین گندی که زدی چی بوده ؟
نام : راستش ۳ تا از ظرف چینی های جینو شکوندم
جین : ای پدر سوخته این چند روزه میگم چرا هرچی میشمرم ۳ تا از ظرفام نیستا.. رپ ..
همه : 🤣🤣🤣🤣🤣
ایندفعه من بطریو چرخوندم که ناگهان ...
_شتتت ... به منو کوک افتاد ، من باید از کوک سوال میکردم
_خب ، ج ح
+ج
_دختری هست که عاشقش شده باشی اونو توصیف کن
همه نگاها رفت روی کوک و باسوالی که کردم همه عووو یی گفتن و منتظر جواب دادن کوک به سوالم بودن
+خب راستش... اره من عاشق ی دختری شدم که خیلی زیباس . اون چشای عسلیش که میشه توش غرق شد ، اون موهای موج دار و بلندش و...
_میتونستم صدای خورد شدن قلبمو بشنوم .. من عاشقش بودم ولی اون ی کس دیگه ای رو دوست داره .. خوش بحال اون دختر
+حرفمو تموم کردم نایون رو دیدم که تو خودش بود ، ناراحت بود
_بعد چند دست بازی که کردیم اعضا بلند شدن و رو مبل نشستم نشستم از خودشون پذیرایی کرد
و...
ادامه دارد ...«
خماری 😇🪽
࣪⭑ ҂ ❙❘❙❚❙❘❙❙❚❙❘❙
چطور بود ؟! خوشحال میشم نظراتتونو بدونم
₍ᐢ..ᐢ₎
⋆ ׅ ࣪𓏲 ּ ֶָ⬩
#درخواستی
وقتی خواهر ناتنیشونی مامان باباتون𖥻 نیستن و همو دوست دارین و باهم اهم اهم میکنین و وسط اهم اهم میگی ،پوص........یمو لیس بزن 𖥻
𝙿𝚊𝚛𝚝¹³
ᨒᨓᨒᨓᨒᨓ
_اومدم پایین و باهم سوار ماشین شدیم و به سمت ویلا حرکت کردیم
★پرش زمان رسیدن به ویلا ★
_رسیدم و خوراکی هارو آماده کردیم و صدای زنگ در به صدا در اومد و اعضا یکی یکی اودن و منو کوکم بهشون خوشامدگویی گفتیم
𓂃→³⁰مین بعد ˖
جیمین : بچه ها نظرتون چیه جرعت حقیقیت بازی کنیم
همه: عالیه
_کوک رفت یه بطری اورد و نشستیم همه نشسته بودن و برای منم ی جا بیشتر نمونده بود ، رفتم بغل شوگا اوپا نشستم دیقا روبه روی کوک بودم
جین بطری رو چرخوند بطری وایساد به نامجون و شوگا افتاد
شوگا باید از نامجون میپرسید
شوگا: ج ح
نام : ج
شوگا : بزرگترین گندی که زدی چی بوده ؟
نام : راستش ۳ تا از ظرف چینی های جینو شکوندم
جین : ای پدر سوخته این چند روزه میگم چرا هرچی میشمرم ۳ تا از ظرفام نیستا.. رپ ..
همه : 🤣🤣🤣🤣🤣
ایندفعه من بطریو چرخوندم که ناگهان ...
_شتتت ... به منو کوک افتاد ، من باید از کوک سوال میکردم
_خب ، ج ح
+ج
_دختری هست که عاشقش شده باشی اونو توصیف کن
همه نگاها رفت روی کوک و باسوالی که کردم همه عووو یی گفتن و منتظر جواب دادن کوک به سوالم بودن
+خب راستش... اره من عاشق ی دختری شدم که خیلی زیباس . اون چشای عسلیش که میشه توش غرق شد ، اون موهای موج دار و بلندش و...
_میتونستم صدای خورد شدن قلبمو بشنوم .. من عاشقش بودم ولی اون ی کس دیگه ای رو دوست داره .. خوش بحال اون دختر
+حرفمو تموم کردم نایون رو دیدم که تو خودش بود ، ناراحت بود
_بعد چند دست بازی که کردیم اعضا بلند شدن و رو مبل نشستم نشستم از خودشون پذیرایی کرد
و...
ادامه دارد ...«
خماری 😇🪽
࣪⭑ ҂ ❙❘❙❚❙❘❙❙❚❙❘❙
چطور بود ؟! خوشحال میشم نظراتتونو بدونم
₍ᐢ..ᐢ₎
⋆ ׅ ࣪𓏲 ּ ֶָ⬩
۱۰.۴k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.