پارت ۲۶
پارت ۲۶
پایان فلش بک*
+ قبول کن خوب مقاومت کردیم
× آره ولی آخرش که کتک خوردیم
+ اره راست میگی ......هعی میدونی
هر دومون هم زمان حرف زدیم
+× میخواستم یه چیزی بهت بگم
هر دو بهم نگا کردیم
+ بگو
× نه تو بگو
+ نه تو
× نه .....
نویسنده: یکیتون میگید یا همین جا خفتون کنم ؟
× من میگم
+ بگو
× کیت من دیگه پلیس نیستم
+چی؟
× میشه تا آخر صحبتم حرف نزنی؟
با نگاه کاترین مهر تایید رو گرفم
× من دقیقا از دوسال پیش یه پلیس فاسدم و دلیل دارم توی لس آنجلس که بودیم اریک اومد سراغم و گفت یه کار خوب داره ولی تو کار خلاف در مورد دو تا سنگ گفت که وقتی کنار هم باشن قیمت فضایی دارن و خب منم وسوسه شدم و چون شغلم درآمد خوبی نداشت البته واسه من چون درآمد جین خوب بود سراغ این راه رفتم ولی نمیدونستم جین متوجه شده سر یه سری اتفاقا با یه گروه مافیایی چینی که تو لس آنجلس مخفی شده بودن تو جنگ افتادیم و همون موقع با جین دعوام شد و اون ازم جدا شد و با جیسو از کشور خارج شد منم همین جا موندم اما .....دلم برای جین که برادر دوقلوم بود تنگ شده بود و چون قدرت مند شده بودم و یکی از سنگ ها رو داشتم نگرانی نداشتم پس شروع کردم با اریک سراغ جین گشتن اما بعد فهمیدم که جین توی کرهست و با مشغول کردن اریک اومدم اینجا ولی چون رزی دومین سنگ رو دزدیده بود و اونم اینجا دنبال خواهر گمشدش میگشت آوردمش شاید چون میدونستم دنبال یه نفر به خصوص خواهر یا برادر گشتن چقدر حس بدیه ..و الان اینجام بهت نیاز دارم درکم کنی و باهام کنار بیای قول میدم کارم به تو اسیب نمیزنه
بعد اتمام حرفم به کاترین نگاه کردم
+ میدونی الان باید دستگیرت کنم ؟
با این حرفش نا امید شدم ولی با حرف بعدیش پوزخندی زدم .
+ ولی واسه نقشم به کمکت نیاز دارم هوفففففف
× تو چی میخواستی بگی ؟
+ ها .....اوه میخواستم بگم اون دختری که آوردی خیلی شبیه جنی ولی با حرفت مطمعن سدن که خواهر جنیه
× فامیلی جنی چیه ؟
+ جنی موریاین
× رزی ماریان ......کاملا شبیه هم نیستن ولی تفاوت زیادی هم با هم ندارن بهشون باید بگیم
پاشدم برم پیش رزی که تو اتاق خواب بود ولی کاترین دستم رو گرفت
+ نه بزار خودشون بفهمن
× چی؟ مسخره کردی؟
+ نه کامآن تو خودت جین رو پیدا کنی بهتره یا اینکه یکی بیارتش؟
× خودم
+ پس حرف نزن
× هوفففف اوک....
پایان فلش بک*
+ قبول کن خوب مقاومت کردیم
× آره ولی آخرش که کتک خوردیم
+ اره راست میگی ......هعی میدونی
هر دومون هم زمان حرف زدیم
+× میخواستم یه چیزی بهت بگم
هر دو بهم نگا کردیم
+ بگو
× نه تو بگو
+ نه تو
× نه .....
نویسنده: یکیتون میگید یا همین جا خفتون کنم ؟
× من میگم
+ بگو
× کیت من دیگه پلیس نیستم
+چی؟
× میشه تا آخر صحبتم حرف نزنی؟
با نگاه کاترین مهر تایید رو گرفم
× من دقیقا از دوسال پیش یه پلیس فاسدم و دلیل دارم توی لس آنجلس که بودیم اریک اومد سراغم و گفت یه کار خوب داره ولی تو کار خلاف در مورد دو تا سنگ گفت که وقتی کنار هم باشن قیمت فضایی دارن و خب منم وسوسه شدم و چون شغلم درآمد خوبی نداشت البته واسه من چون درآمد جین خوب بود سراغ این راه رفتم ولی نمیدونستم جین متوجه شده سر یه سری اتفاقا با یه گروه مافیایی چینی که تو لس آنجلس مخفی شده بودن تو جنگ افتادیم و همون موقع با جین دعوام شد و اون ازم جدا شد و با جیسو از کشور خارج شد منم همین جا موندم اما .....دلم برای جین که برادر دوقلوم بود تنگ شده بود و چون قدرت مند شده بودم و یکی از سنگ ها رو داشتم نگرانی نداشتم پس شروع کردم با اریک سراغ جین گشتن اما بعد فهمیدم که جین توی کرهست و با مشغول کردن اریک اومدم اینجا ولی چون رزی دومین سنگ رو دزدیده بود و اونم اینجا دنبال خواهر گمشدش میگشت آوردمش شاید چون میدونستم دنبال یه نفر به خصوص خواهر یا برادر گشتن چقدر حس بدیه ..و الان اینجام بهت نیاز دارم درکم کنی و باهام کنار بیای قول میدم کارم به تو اسیب نمیزنه
بعد اتمام حرفم به کاترین نگاه کردم
+ میدونی الان باید دستگیرت کنم ؟
با این حرفش نا امید شدم ولی با حرف بعدیش پوزخندی زدم .
+ ولی واسه نقشم به کمکت نیاز دارم هوفففففف
× تو چی میخواستی بگی ؟
+ ها .....اوه میخواستم بگم اون دختری که آوردی خیلی شبیه جنی ولی با حرفت مطمعن سدن که خواهر جنیه
× فامیلی جنی چیه ؟
+ جنی موریاین
× رزی ماریان ......کاملا شبیه هم نیستن ولی تفاوت زیادی هم با هم ندارن بهشون باید بگیم
پاشدم برم پیش رزی که تو اتاق خواب بود ولی کاترین دستم رو گرفت
+ نه بزار خودشون بفهمن
× چی؟ مسخره کردی؟
+ نه کامآن تو خودت جین رو پیدا کنی بهتره یا اینکه یکی بیارتش؟
× خودم
+ پس حرف نزن
× هوفففف اوک....
۶.۴k
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.