Part 19
عاشق پسر عموم شدم پارت19
+ف..فقط ب..با املی اومدیم خوش گزرونی
_اها...خوشگذرونیت اینه که خودتو به بقیه بما*لی (تک خنده و اروم)
+ن...نه...م..من..
_نمیخواد خودم همه چی رو دیدم
+ک..کوک...من
_تو چیییی(عربده)
+(یه هو عر بده کشید که از ترس نزدیک بود به رینم و گریم گرفت)
+چرا سرم هقق داد میزنی هققق تو هیچی هقق من نیستی هقق فک کردی چند بار باهم س*ک*س داشتیم مالک من شدی نخیر منم هققق برا خودم ازادممم(گریه و داد)
_من شوهر ایندتم ..فهمیدی(عربده)
+(ازش فاصله گرفتم و گفتم چرا هی داد میزنی تو همینطوری برا خودت اومدی میگی شوهر شوهر خسته شدم بسههه(داد)
_صدا تو برا من بالا نبررر.(عربده)(سیلی زد به ا.ت)
+(اخ فک کنم اینبار دیگه فکم واقعا از جاش در اومد چون با سیلی ش افتادم زمین و اونم نشست نمیتونستم حرفی بزنم فکمو گرفت و به سمت خودش برم گردوند گوشه لبم که به خاطر سیلی پاره شده بود وخون میومد با زبون لی*س زد وم*ک عمیقی از ل*بام گرفت و گفت )
_کاری میکنم پشیمون شی
+(دستمو کشید و بلندم کرد برد بیرون کیف و پالتوم رو بر داشت امیلی رو ندیدم مطمئن بودم داره توی یکی ازین اتاقای بار عشق و حال میکنه پس ولش کوک بردم سوار ماشینم کرد و توی راه حرفی نزدیم که رسیدیم خونه همه خواب بودن و کوک منو برد تو اتاق خودش و درو قفل کرد بر گششت سمتم و اومد نزدیک اون بند های باریک لباس روی شونم رو اورد پایین که لباس از تنم افتاد و فقط شر*ت تنم بود
سرشو کرد تو گر*دنم روی تر قوم کیس مارک مبزاشت و دستاشو همه جای بد*نم می کشید و من از ترس فقط وایساده بودم )
_اوممممم....گفتم این ..بد*ن مال منه و کسی حق دیدنشو نداره اون وقت تو همچین لباسی می پوشی (رفت ترف تخت ونشست و منو روی پاش گزاشت و همه جام رو مزه میکرد )
_امشب قرار جر بخوری ..پرنسس
(شروع کرد به وحشی خوردن و م*ک های ودرد ناک از ا.ت اونم بی صدا از درد ناله و گریه میکرد .......و اسمات.......اون شب کوک اینقد ا.ت رو ک*رد که حساب راند ها از دستش در رفت و ا.ت رو مجبور کرده بود 11 بار براش س*اک بزنه و ا.ت به خاطر س*ک*س خشنی که داشته بود بیهوش و تو بغل کوک خوابیده بود که فر داش بیدار شد تو ی بغل کوک ل*خت بودو دستای عضله ای کوک دور کمرش بود خواست از بغل کوک بیرون بیاد که حلقه دست کوک دور کمرش تنگ تر شد)
_کجا توله(خوابالو)
+حموم
_نه فعلا بگیر بخواب(و چشاشو بست)
+کوک درد دارم(گریه)
_حقته ....امروز تعطیله بگیر بخواب(به چشای بسته گفت)
+(دوباره خوابیدم ولی اینقد درد داشتم که هی به خودم می پیچیدم که دست کوک روی شکم لخ*تم قرار گرفت و ماساژ میداد )
_(فک نکن کار دیشب تو فرا موش کردم فقط چون نمیخوام زن ایندم از درد بمیره دارم دلتو ماساژ میدم اوکی
+اوهممم( و چشمام گرم شدو خودمو بیشتر تو بغل کوک فرو بردم و اون بیشتر فشردم که چشام گرم شد و سیاهی .......
یه سوپرایز دیگه نظرتون چیه پارتا روند بشه ؟
+ف..فقط ب..با املی اومدیم خوش گزرونی
_اها...خوشگذرونیت اینه که خودتو به بقیه بما*لی (تک خنده و اروم)
+ن...نه...م..من..
_نمیخواد خودم همه چی رو دیدم
+ک..کوک...من
_تو چیییی(عربده)
+(یه هو عر بده کشید که از ترس نزدیک بود به رینم و گریم گرفت)
+چرا سرم هقق داد میزنی هققق تو هیچی هقق من نیستی هقق فک کردی چند بار باهم س*ک*س داشتیم مالک من شدی نخیر منم هققق برا خودم ازادممم(گریه و داد)
_من شوهر ایندتم ..فهمیدی(عربده)
+(ازش فاصله گرفتم و گفتم چرا هی داد میزنی تو همینطوری برا خودت اومدی میگی شوهر شوهر خسته شدم بسههه(داد)
_صدا تو برا من بالا نبررر.(عربده)(سیلی زد به ا.ت)
+(اخ فک کنم اینبار دیگه فکم واقعا از جاش در اومد چون با سیلی ش افتادم زمین و اونم نشست نمیتونستم حرفی بزنم فکمو گرفت و به سمت خودش برم گردوند گوشه لبم که به خاطر سیلی پاره شده بود وخون میومد با زبون لی*س زد وم*ک عمیقی از ل*بام گرفت و گفت )
_کاری میکنم پشیمون شی
+(دستمو کشید و بلندم کرد برد بیرون کیف و پالتوم رو بر داشت امیلی رو ندیدم مطمئن بودم داره توی یکی ازین اتاقای بار عشق و حال میکنه پس ولش کوک بردم سوار ماشینم کرد و توی راه حرفی نزدیم که رسیدیم خونه همه خواب بودن و کوک منو برد تو اتاق خودش و درو قفل کرد بر گششت سمتم و اومد نزدیک اون بند های باریک لباس روی شونم رو اورد پایین که لباس از تنم افتاد و فقط شر*ت تنم بود
سرشو کرد تو گر*دنم روی تر قوم کیس مارک مبزاشت و دستاشو همه جای بد*نم می کشید و من از ترس فقط وایساده بودم )
_اوممممم....گفتم این ..بد*ن مال منه و کسی حق دیدنشو نداره اون وقت تو همچین لباسی می پوشی (رفت ترف تخت ونشست و منو روی پاش گزاشت و همه جام رو مزه میکرد )
_امشب قرار جر بخوری ..پرنسس
(شروع کرد به وحشی خوردن و م*ک های ودرد ناک از ا.ت اونم بی صدا از درد ناله و گریه میکرد .......و اسمات.......اون شب کوک اینقد ا.ت رو ک*رد که حساب راند ها از دستش در رفت و ا.ت رو مجبور کرده بود 11 بار براش س*اک بزنه و ا.ت به خاطر س*ک*س خشنی که داشته بود بیهوش و تو بغل کوک خوابیده بود که فر داش بیدار شد تو ی بغل کوک ل*خت بودو دستای عضله ای کوک دور کمرش بود خواست از بغل کوک بیرون بیاد که حلقه دست کوک دور کمرش تنگ تر شد)
_کجا توله(خوابالو)
+حموم
_نه فعلا بگیر بخواب(و چشاشو بست)
+کوک درد دارم(گریه)
_حقته ....امروز تعطیله بگیر بخواب(به چشای بسته گفت)
+(دوباره خوابیدم ولی اینقد درد داشتم که هی به خودم می پیچیدم که دست کوک روی شکم لخ*تم قرار گرفت و ماساژ میداد )
_(فک نکن کار دیشب تو فرا موش کردم فقط چون نمیخوام زن ایندم از درد بمیره دارم دلتو ماساژ میدم اوکی
+اوهممم( و چشمام گرم شدو خودمو بیشتر تو بغل کوک فرو بردم و اون بیشتر فشردم که چشام گرم شد و سیاهی .......
یه سوپرایز دیگه نظرتون چیه پارتا روند بشه ؟
۹.۲k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.