PT(1)
PT(1)
ا.ت:صبحشده بود با آفتابی که به صورتم خورده بود بیدار شدم گوشیمو چک کردم و رفتم سمت آشپزخونه ا چیزی بخورم خیلی گشتم بود و
از دیشب چیزی نخورده بودم
فلش بک به شب قبل:
با دوستم بولا رفته بودم بار که توی بار نکته های سنگین یه نفرو روی خودم احساس میکردم
اهمیت ندادم
الان دیگه حدودأ4-----5ساعتی میشه که اینجائیم
ا.ت:بولا بریم دیگه
بولا:باشه بریم
ویو ا.ت:داشتیم میرفتم که احساس کردم انکار یکی داره تعقیبمون
میکنه
از قصد پیچیدم تو یه کوچه
بولا: اوووو ا.ت چیکار میکنی؟؟
ا.ت:.......
ویو ا.ت: خب دیدم خبری نیست پس با خیال راحت رفتم بولا رو رسوندم خونش
خودمم رفتم سمت خونم
پایان فلش بک//
ویو ا.ت:یه قهوه واسه خودم درست کردم و رفتم نشستم رو کاناپه
تلویزیونو روشن کردم
داشتم فیلم میدیدم که یکی با شماره ناشناس زنک زد به گوشیم
بار اول اهمیت ندارم
بار دوم هم اهمیت ندادم
برای بار سوم دیدم که یه پیام برام اومده رفتم نگاه کردم که:////
ا.ت:صبحشده بود با آفتابی که به صورتم خورده بود بیدار شدم گوشیمو چک کردم و رفتم سمت آشپزخونه ا چیزی بخورم خیلی گشتم بود و
از دیشب چیزی نخورده بودم
فلش بک به شب قبل:
با دوستم بولا رفته بودم بار که توی بار نکته های سنگین یه نفرو روی خودم احساس میکردم
اهمیت ندادم
الان دیگه حدودأ4-----5ساعتی میشه که اینجائیم
ا.ت:بولا بریم دیگه
بولا:باشه بریم
ویو ا.ت:داشتیم میرفتم که احساس کردم انکار یکی داره تعقیبمون
میکنه
از قصد پیچیدم تو یه کوچه
بولا: اوووو ا.ت چیکار میکنی؟؟
ا.ت:.......
ویو ا.ت: خب دیدم خبری نیست پس با خیال راحت رفتم بولا رو رسوندم خونش
خودمم رفتم سمت خونم
پایان فلش بک//
ویو ا.ت:یه قهوه واسه خودم درست کردم و رفتم نشستم رو کاناپه
تلویزیونو روشن کردم
داشتم فیلم میدیدم که یکی با شماره ناشناس زنک زد به گوشیم
بار اول اهمیت ندارم
بار دوم هم اهمیت ندادم
برای بار سوم دیدم که یه پیام برام اومده رفتم نگاه کردم که:////
۱۰.۹k
۰۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.