تک پارتی (وقتی که باهم آشپزی میکنید)
#تک_پارتی
#لینو
#لی_مینهو
_ا.ت پاشوووو بیا کمکم کننننننننن
با دادی که از طرف مینهو شنیدی به سمت آشپزخونه رفتی و اونو در حالی که پیشبند بسته بود و دست به سینه منتظرت وایستاده بود دیدی
+چرا داد میزنی؟
با همون حالت عصبانیت و طلبکارانه اش لب زد :
_خانوم خانوما.... نمیشه که همیشه بری توی اتاق واس خودت بشینی و هیچ کاری نکنی
هوفی کشیدی و تو هم طلبکارانه جوابش رو دادی
+خوب حالا مگه چیشده ؟ میخوای چی کار کنم ؟
به پیشبند صورتی رنگ اشاره میکنه
_اون پیشبند رو بردار
و بعدش به دستکش های کنار ظرف شویی اشاره میکنه
_اون دستکش هارو هم دستت کن
بهش نگاه میکنی و با لحنی مضطرب میگی
+و.......
_و برو ظرفارو بشور
+یاااااااا نمیخوام....چرا تو باید آشپزی کنی و من برم ظرفایی که تو کثیف میکنی رو بشورم ؟ ها چرا ؟
مینهو اخمی کرد
_هی پس تو بیا آشپزی کن
دوباره با غر غر و اعتراض گفتی :
+ یاااااا بیا باهم آشپزی کنیم باشه ؟
مینهو سرشو آروم تکون داد
_خیله خوب ببینم چی کار میکنی
با خوشحالی به سمت پیشبند رفتی و پوشیدیش از مینهو خواستی بندشو برات ببنده و بعدش سمت چاقو های توی کشو رفتی و یک چاقو مخصوص ریز کردن سالاد رو برداشتی
و شروع به ریز کردن گوجه ها کردی اما از اون جایی که زیاد وارد نبودی نمیتونستی درست با چاقو کار کنی که مینهو متوجه میشه و میاد چاقو رو از دستت میگیره
+یاااا چیکار میکنی داشتم ریزشون میکردم
_با این وضعی که تو ریز میکردی قطعاً دستت میبرید
بعد خودش با لطافت و تمیز شروع به ریز کردن کرد
_ببین اینطوری باید ری.......
به گذاشتن لبات روی لبای مینهو.شکه شده بود ، چشماش گشاد شده بودن و فک نمیکرد اینقدر یک دفعه مخصوصاً تو که هیچ وقت برای یک بوسه پیش قدم نمیشدی این کارو بکنی که بعد از چند دقیقه از هم جدا شدین
_چ....چیک....
+فقط میخواستم اینقدر غر غر نکنی
این دفعه مینهو از گردنت گرفت و تورو به سمت خوش کشوند و شروع به بوسیدنت کرد و........
#لینو
#لی_مینهو
_ا.ت پاشوووو بیا کمکم کننننننننن
با دادی که از طرف مینهو شنیدی به سمت آشپزخونه رفتی و اونو در حالی که پیشبند بسته بود و دست به سینه منتظرت وایستاده بود دیدی
+چرا داد میزنی؟
با همون حالت عصبانیت و طلبکارانه اش لب زد :
_خانوم خانوما.... نمیشه که همیشه بری توی اتاق واس خودت بشینی و هیچ کاری نکنی
هوفی کشیدی و تو هم طلبکارانه جوابش رو دادی
+خوب حالا مگه چیشده ؟ میخوای چی کار کنم ؟
به پیشبند صورتی رنگ اشاره میکنه
_اون پیشبند رو بردار
و بعدش به دستکش های کنار ظرف شویی اشاره میکنه
_اون دستکش هارو هم دستت کن
بهش نگاه میکنی و با لحنی مضطرب میگی
+و.......
_و برو ظرفارو بشور
+یاااااااا نمیخوام....چرا تو باید آشپزی کنی و من برم ظرفایی که تو کثیف میکنی رو بشورم ؟ ها چرا ؟
مینهو اخمی کرد
_هی پس تو بیا آشپزی کن
دوباره با غر غر و اعتراض گفتی :
+ یاااااا بیا باهم آشپزی کنیم باشه ؟
مینهو سرشو آروم تکون داد
_خیله خوب ببینم چی کار میکنی
با خوشحالی به سمت پیشبند رفتی و پوشیدیش از مینهو خواستی بندشو برات ببنده و بعدش سمت چاقو های توی کشو رفتی و یک چاقو مخصوص ریز کردن سالاد رو برداشتی
و شروع به ریز کردن گوجه ها کردی اما از اون جایی که زیاد وارد نبودی نمیتونستی درست با چاقو کار کنی که مینهو متوجه میشه و میاد چاقو رو از دستت میگیره
+یاااا چیکار میکنی داشتم ریزشون میکردم
_با این وضعی که تو ریز میکردی قطعاً دستت میبرید
بعد خودش با لطافت و تمیز شروع به ریز کردن کرد
_ببین اینطوری باید ری.......
به گذاشتن لبات روی لبای مینهو.شکه شده بود ، چشماش گشاد شده بودن و فک نمیکرد اینقدر یک دفعه مخصوصاً تو که هیچ وقت برای یک بوسه پیش قدم نمیشدی این کارو بکنی که بعد از چند دقیقه از هم جدا شدین
_چ....چیک....
+فقط میخواستم اینقدر غر غر نکنی
این دفعه مینهو از گردنت گرفت و تورو به سمت خوش کشوند و شروع به بوسیدنت کرد و........
۱۸.۱k
۰۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.