★سختی★
★سختی★
پارت ۳۸...
چند دقیقه طولانی سعی کرد با مقدمه چینی شرایط جونگکوک رو توضیح
بده.
نمیخواست اون بتای باهوش بازم بهشون رو دست بزنه ولی با وجود اون اتفاق هنوز هم مورد اعتماد ترین بتای اونجا بود .
لوهان با تموم شدن حرفای تهیونگ عمیقا توی فکر رفت.
اون مثل هر کس دیگه ای وقتی این خبر رو شنید متعجب شد .
اون یه مورد واقعا خاص بود .
لوهان : ولی خیلی خطرناکه !
لوهان بالاخره به حرف اومد و توجه اون دو الفارو به خودش جلب کرد .
_منظورت چیه ؟
اون بتا کمی به سمت میز تهیونگ خم شد.
لوهان ؛ یعنی اینکه ما با شرایط بدنیش آشنا نیستیم و تو اونو مارک کردی!"
چهره کلافه تهیونگ کم کم به کنجکاوی نزدیک میشد.
_ممکنه بهش آسیب بزنه؟
سکوت لوهان چیز خوبی نبود ولی قرار نبود اجازه بده اون نیمه امگا از دستش بره .
***
بعد از کلی حرف بالاخره قرار شد یه سری آزمایش مخفی انجام بدن ولی قبلش باید از یه سری چیزا مطمئن میشدن و تمرینای زیادی لازم بود .
هرچند که اون بتا گفته بود احتمال ازاد شدن فرومون ها از بدن جونگکوک
وجود نداره ولی بازم میخواست امتحانش کنه .
با تمام وجودش امیدوار بود حرف اون پسر با موی بلوند درست در نیاد
چون اونوقت همه چیز سخت تر میشد .
***
با نفرت به لوهان نگاه میکرد.
باورش نمیشد قبل از اومدن به اتاق تهیونگ مجبورش کرده اونو ببوسه و لعنت به غریزه ای که هنوز به اون بتای عوضی داشت.
به محض رسیدن به راهروی خلوت جنوبی دوباره لوهان جلوش قرار
گرفت .
لبخند مرموزی میزد و دستشو روی سینه سهون میکشید .
دیگه وقت رفتنه مرد سک***سی من
سهون از روی تمسخر خندید.
سهون : چی باعث شده این فکرو بکنی که من متعلق به توام؟
لوهان : نمیدونم! شاید رد قرمزی که چند ساعت پیش روی گردنم درست کردی!
سهون نیشخند زد و اینقدر جلو رفت تا کمر اون بتای باهوش به دیوار
سنگی بخوره .
سهون : اینکه زیر یه نفر بری دلیل نمیشه اون مال تو بشه.
لوهان : اوه! میدونستی یه انسان میتونه یه اشتباهو دوباره تکرار کنه؟
با حرفش دوباره اخمای سهون توی هم رفت
سهون : یعنی میخوای دوباره اون کارو تکرار کنی؟
دیگه خبری از لبخند و لحن شوخ اون پسر ریز جثه نبود .
لوهان : من بهت گفتم مجبور بودم اونکارو بکنم.
سهون : از این بحث تکراری خسته ام. فقط برو!
ادامه دارد....
پارت ۳۸...
چند دقیقه طولانی سعی کرد با مقدمه چینی شرایط جونگکوک رو توضیح
بده.
نمیخواست اون بتای باهوش بازم بهشون رو دست بزنه ولی با وجود اون اتفاق هنوز هم مورد اعتماد ترین بتای اونجا بود .
لوهان با تموم شدن حرفای تهیونگ عمیقا توی فکر رفت.
اون مثل هر کس دیگه ای وقتی این خبر رو شنید متعجب شد .
اون یه مورد واقعا خاص بود .
لوهان : ولی خیلی خطرناکه !
لوهان بالاخره به حرف اومد و توجه اون دو الفارو به خودش جلب کرد .
_منظورت چیه ؟
اون بتا کمی به سمت میز تهیونگ خم شد.
لوهان ؛ یعنی اینکه ما با شرایط بدنیش آشنا نیستیم و تو اونو مارک کردی!"
چهره کلافه تهیونگ کم کم به کنجکاوی نزدیک میشد.
_ممکنه بهش آسیب بزنه؟
سکوت لوهان چیز خوبی نبود ولی قرار نبود اجازه بده اون نیمه امگا از دستش بره .
***
بعد از کلی حرف بالاخره قرار شد یه سری آزمایش مخفی انجام بدن ولی قبلش باید از یه سری چیزا مطمئن میشدن و تمرینای زیادی لازم بود .
هرچند که اون بتا گفته بود احتمال ازاد شدن فرومون ها از بدن جونگکوک
وجود نداره ولی بازم میخواست امتحانش کنه .
با تمام وجودش امیدوار بود حرف اون پسر با موی بلوند درست در نیاد
چون اونوقت همه چیز سخت تر میشد .
***
با نفرت به لوهان نگاه میکرد.
باورش نمیشد قبل از اومدن به اتاق تهیونگ مجبورش کرده اونو ببوسه و لعنت به غریزه ای که هنوز به اون بتای عوضی داشت.
به محض رسیدن به راهروی خلوت جنوبی دوباره لوهان جلوش قرار
گرفت .
لبخند مرموزی میزد و دستشو روی سینه سهون میکشید .
دیگه وقت رفتنه مرد سک***سی من
سهون از روی تمسخر خندید.
سهون : چی باعث شده این فکرو بکنی که من متعلق به توام؟
لوهان : نمیدونم! شاید رد قرمزی که چند ساعت پیش روی گردنم درست کردی!
سهون نیشخند زد و اینقدر جلو رفت تا کمر اون بتای باهوش به دیوار
سنگی بخوره .
سهون : اینکه زیر یه نفر بری دلیل نمیشه اون مال تو بشه.
لوهان : اوه! میدونستی یه انسان میتونه یه اشتباهو دوباره تکرار کنه؟
با حرفش دوباره اخمای سهون توی هم رفت
سهون : یعنی میخوای دوباره اون کارو تکرار کنی؟
دیگه خبری از لبخند و لحن شوخ اون پسر ریز جثه نبود .
لوهان : من بهت گفتم مجبور بودم اونکارو بکنم.
سهون : از این بحث تکراری خسته ام. فقط برو!
ادامه دارد....
۷۹۱
۲۷ آذر ۱۴۰۳