ددی فاکر وحشیم 2 پارت۵
Part 5
#ددی_فاکر_وحشیم2
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
ا/ت: رفتم صبحونه حاضر کردم خوردیم
کوک:ا/ت حاضر شو بریم
ا/ت: باشه جه اون تو هم لباساتو بپوش وقت مدرسه هست
جه اون: باشه مامان
ا/ت:کوک نیکی رو هم با خودمون ببریم
کوک:نه به تهیونگ گفتم بیاد پیشش
ا/ت: باشه
بعد چند مین حاضر شدیم رفتیم پایین
کوک و تهیونگ پایین بودن
تهیونگ: سلام خانم جئون
ا/ت:سلام
کوک:ته مواظب نیکی باش یکم کار دارم
ته:نگران نباش برو
کوک:ا/ت دخترم بیاین
رفتیم سوار ماشین شدیم جه اون رو رسوندیم بادیگارد های جه اون هم رفتن پیشش
ما هم رفتیم پیش دکتر نوبت رزرو کردیم
منشی:خانم جئون ا/ت برید اتاق سوم
ا/ت: باشه
رفتم تو اتاق دکتر جونگکوک هم بیرون منتظرم بود
ا/ت: سلام وقتتون بخیر
دکتر: سلام بفرمایید بشینید
ا/ت:نشستم رو صندلی
دکتر: بفرمائید مشکلتون چیه
ا/ت:من با همسرم رابطه های خشنی دارم هر روز الان دیگه نمیتونم تحمل کنم
دکتر:روی تخت دراز بکشید معاینه تون کنم
ا/ت: همونی که گفت را انجام دادم معاینه کرد
دکتر:بلند شید
ا/ت:دکتر دردم چیه؟
دکتر:در اثر ضربه های عمیق و محکم پایین تنه تون به این حال افتاده باید یک ماه رابطه نداشته باشید و دارو مینویسم اینارو به موقع استفاده کنید و یه کرم مینویسم اینو هر شب میزنید
ا/ت: باشه ممنونم خداحافظ
دکتر: خداحافظ
ا/ت: رفتم بیرون پیش کوک رفتیم تو ماشین
کوک:چی گفت ؟!
ا/ت: باید یک ماه رابطه نداشته باشیم
کوک:چییی
ا/ت:اره و این دارو ها رو نوشت
کوک:چی نوشت
ا/ت:قرص و کرم
کوک:بده بخرم بیام
ا/ت:دادم رفت خرید و اومد
کوک: بگیر
ا/ت:ممنون
رفتیم خونه
نیکی: مامانی (میدوعه سمت ا/ت)
ا/ت:تو آغوشم گرفتم
اذیت نکردی؟
نیکی:نه مامان با عمو ته بازی کردیم
ا/ت: خیلی ممنون آقای کیم
ته: خواهش میکنم
ا/ت: نیکی رو بردم اتاقش بخواب پسرم
نیکی:خوابم نمیاد
ا/ت:پس چیکار میخوای بکنی؟
نیکی:با من بازی کن مامان
ا/ت: باشه
نیکی:بگیر با این ماشین ها بازی کنیم
ا/ت: باشه پسر گلم
با نیکی بازی میکردیم که کوک اومد تو
کوک:بدون من چیکار میکنید اومد نیکی رو بوسید
نیکی:با مامانی بازی میکنیم تو هم بیا بابا
کوک: باشه
ا/ت:سه تایی باهم بازی کردیم نیکی اومد تو بغلم و خوابش برد گذاشتمش تو تختش خوابید
گوشی کوک زنگ خورد رفت به گوشی جواب داد
مکالمه تلفنی کوک و جیمین
کوک:بگو
جیمین:ارباب اون ادمی که تو خونتون اومده بود را پیدا کردیم و با شکنجه دادن بهش پرسیدیم کی بود
کوک:ماله کیه؟
جیمین:فیلیکس بود برادر لینو با کمک برادر بزرگش بنگ چان(مافیا هست) اومد خونتون میخواد خانواده ات رو بکشه تا انتقام برادرشو بگیره
کوک:که اینطور نگهش دار میدونم چیکارش کنم
جیمین:چشم ارباب
کوک: قطع کردم
پایان مکالمه
ادامه دارد...
#Roman
#jk
#ددی_فاکر_وحشیم2
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
ا/ت: رفتم صبحونه حاضر کردم خوردیم
کوک:ا/ت حاضر شو بریم
ا/ت: باشه جه اون تو هم لباساتو بپوش وقت مدرسه هست
جه اون: باشه مامان
ا/ت:کوک نیکی رو هم با خودمون ببریم
کوک:نه به تهیونگ گفتم بیاد پیشش
ا/ت: باشه
بعد چند مین حاضر شدیم رفتیم پایین
کوک و تهیونگ پایین بودن
تهیونگ: سلام خانم جئون
ا/ت:سلام
کوک:ته مواظب نیکی باش یکم کار دارم
ته:نگران نباش برو
کوک:ا/ت دخترم بیاین
رفتیم سوار ماشین شدیم جه اون رو رسوندیم بادیگارد های جه اون هم رفتن پیشش
ما هم رفتیم پیش دکتر نوبت رزرو کردیم
منشی:خانم جئون ا/ت برید اتاق سوم
ا/ت: باشه
رفتم تو اتاق دکتر جونگکوک هم بیرون منتظرم بود
ا/ت: سلام وقتتون بخیر
دکتر: سلام بفرمایید بشینید
ا/ت:نشستم رو صندلی
دکتر: بفرمائید مشکلتون چیه
ا/ت:من با همسرم رابطه های خشنی دارم هر روز الان دیگه نمیتونم تحمل کنم
دکتر:روی تخت دراز بکشید معاینه تون کنم
ا/ت: همونی که گفت را انجام دادم معاینه کرد
دکتر:بلند شید
ا/ت:دکتر دردم چیه؟
دکتر:در اثر ضربه های عمیق و محکم پایین تنه تون به این حال افتاده باید یک ماه رابطه نداشته باشید و دارو مینویسم اینارو به موقع استفاده کنید و یه کرم مینویسم اینو هر شب میزنید
ا/ت: باشه ممنونم خداحافظ
دکتر: خداحافظ
ا/ت: رفتم بیرون پیش کوک رفتیم تو ماشین
کوک:چی گفت ؟!
ا/ت: باید یک ماه رابطه نداشته باشیم
کوک:چییی
ا/ت:اره و این دارو ها رو نوشت
کوک:چی نوشت
ا/ت:قرص و کرم
کوک:بده بخرم بیام
ا/ت:دادم رفت خرید و اومد
کوک: بگیر
ا/ت:ممنون
رفتیم خونه
نیکی: مامانی (میدوعه سمت ا/ت)
ا/ت:تو آغوشم گرفتم
اذیت نکردی؟
نیکی:نه مامان با عمو ته بازی کردیم
ا/ت: خیلی ممنون آقای کیم
ته: خواهش میکنم
ا/ت: نیکی رو بردم اتاقش بخواب پسرم
نیکی:خوابم نمیاد
ا/ت:پس چیکار میخوای بکنی؟
نیکی:با من بازی کن مامان
ا/ت: باشه
نیکی:بگیر با این ماشین ها بازی کنیم
ا/ت: باشه پسر گلم
با نیکی بازی میکردیم که کوک اومد تو
کوک:بدون من چیکار میکنید اومد نیکی رو بوسید
نیکی:با مامانی بازی میکنیم تو هم بیا بابا
کوک: باشه
ا/ت:سه تایی باهم بازی کردیم نیکی اومد تو بغلم و خوابش برد گذاشتمش تو تختش خوابید
گوشی کوک زنگ خورد رفت به گوشی جواب داد
مکالمه تلفنی کوک و جیمین
کوک:بگو
جیمین:ارباب اون ادمی که تو خونتون اومده بود را پیدا کردیم و با شکنجه دادن بهش پرسیدیم کی بود
کوک:ماله کیه؟
جیمین:فیلیکس بود برادر لینو با کمک برادر بزرگش بنگ چان(مافیا هست) اومد خونتون میخواد خانواده ات رو بکشه تا انتقام برادرشو بگیره
کوک:که اینطور نگهش دار میدونم چیکارش کنم
جیمین:چشم ارباب
کوک: قطع کردم
پایان مکالمه
ادامه دارد...
#Roman
#jk
۴۶.۸k
۱۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.