پارت ۴
ویو جیمین
وقتی شام خوردیم ا.ت گفت
ا.ت .من دیگه میرم
بعد یهو شوگا در حالی که رو کاناپه لم داده بود دستاشو به نشونه بغل باز کرد ا.ت برگشت با تعجب به یونگی نگاه کرد ناراحتی زیادی تو نگاهش بود بعدش رفت بغل یونگی ویونگی داشت موهاشو ناز میکرد که یه بوس رو پیشونیش زد و گفت
شوگا . من فقط خوبی تورو میخوام قشنگم
ا.ت .🥲
ا.ت . من دیگه میرم
شوگا . هرجور راحتی قشنگم
ا.ت رفت منم یه نگاه معنا دار به یونگی کردم یکی از ابرو هامو دادم بالا گفتم
جیمین . یهو مهربون شدی اتفاقی افتاده
شوگا . به تو ربطی داره
جیمین. نه
شوگا . پس چرت نگو بیا بریم اتاقتو نشونت بدم
جیمین . باشه
خواستیم بلند شیم دیدیم ا.ت شالو کلاه کرده داره میره بیرون
شوگا . (رفت از پشت ا.ت رو بغل کرد)کجا میری این موقع شب نفسم
ا.ت . بریم اتاق من بهت میگم
شوگا . باشه نفسم
ویو ا.ت بعد از شام پاشدم رفتم تو اتاقم به زخمم نگاه کردم جوری نبود که خیلی بد باشه بعد از اینکه شوگا اسپنکم کرد و بازم کرد رفتم با یه پارچه سفید زخممو بستم زیاد بد نبود حتی زیاد هم خون نیومده بود ولی چون خیلی درد داشت گفتم پاشم لباس بپوشم برم بیمارستان خواستم برم که شوگا از پشت بغلم کرد گفت که کجا میرم منم گفتم بیاد اتاقم وقتی اومد براش تعریف کردم که چطوری افتادم و چرا جیغ زدم و الان پهلوم زخمه باید برم بیمارستان
ویو شوگا
دیدم ا.ت داره میره(حال ندارم بنویسم خودتون دیگه میدونید)بعد بهش گفتم
شوگا . خدم میبرمت این موقع شب درست نیست تنها بری بیرون
رفتم اتاق خدم لباس بیرونی پوشیدم ا.ت رو بردم بیمارستان به جیمین هم گفتم بمونه خونه تا ما بیایم
وقتی شام خوردیم ا.ت گفت
ا.ت .من دیگه میرم
بعد یهو شوگا در حالی که رو کاناپه لم داده بود دستاشو به نشونه بغل باز کرد ا.ت برگشت با تعجب به یونگی نگاه کرد ناراحتی زیادی تو نگاهش بود بعدش رفت بغل یونگی ویونگی داشت موهاشو ناز میکرد که یه بوس رو پیشونیش زد و گفت
شوگا . من فقط خوبی تورو میخوام قشنگم
ا.ت .🥲
ا.ت . من دیگه میرم
شوگا . هرجور راحتی قشنگم
ا.ت رفت منم یه نگاه معنا دار به یونگی کردم یکی از ابرو هامو دادم بالا گفتم
جیمین . یهو مهربون شدی اتفاقی افتاده
شوگا . به تو ربطی داره
جیمین. نه
شوگا . پس چرت نگو بیا بریم اتاقتو نشونت بدم
جیمین . باشه
خواستیم بلند شیم دیدیم ا.ت شالو کلاه کرده داره میره بیرون
شوگا . (رفت از پشت ا.ت رو بغل کرد)کجا میری این موقع شب نفسم
ا.ت . بریم اتاق من بهت میگم
شوگا . باشه نفسم
ویو ا.ت بعد از شام پاشدم رفتم تو اتاقم به زخمم نگاه کردم جوری نبود که خیلی بد باشه بعد از اینکه شوگا اسپنکم کرد و بازم کرد رفتم با یه پارچه سفید زخممو بستم زیاد بد نبود حتی زیاد هم خون نیومده بود ولی چون خیلی درد داشت گفتم پاشم لباس بپوشم برم بیمارستان خواستم برم که شوگا از پشت بغلم کرد گفت که کجا میرم منم گفتم بیاد اتاقم وقتی اومد براش تعریف کردم که چطوری افتادم و چرا جیغ زدم و الان پهلوم زخمه باید برم بیمارستان
ویو شوگا
دیدم ا.ت داره میره(حال ندارم بنویسم خودتون دیگه میدونید)بعد بهش گفتم
شوگا . خدم میبرمت این موقع شب درست نیست تنها بری بیرون
رفتم اتاق خدم لباس بیرونی پوشیدم ا.ت رو بردم بیمارستان به جیمین هم گفتم بمونه خونه تا ما بیایم
۲.۹k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.