رمان حامی
رمان حامی
پارت ۲۴م
خب کیوان و حامیم رفتن فیفا بازی کنن
منو یگانه و بارانم نشسته بودیم حرف
میزدیم علیرضا و فریدم پا گوشی
یگانه:
بچه ها میگم بریم شهربازی؟
کیوان::
فکر خوبیه بزار اول برنده شم بعد😂
حامیم:
نخیر ایندفعه میبرمت😂😂
کیوان:
میبینیم😂
عسل:
یگانه چای نمیخوای؟
یگانه:
نه مرسی
چند دقیقه بعد..........
دیدیم حامیم خوشحال
کیوان ناراحت دارن میان
سمت ما
عسل:
چی شده ؟
حامیم:
بالاخره بردمش😂😂
کیوان:
ای خدااا
یگانه و عسل و باران:
😂😂😂😂😂😂😂😂😂
علیرضا:
پاشید بریم شهربازی
همه اماده شدن
و رفتن تو ماشین
...........
این داستان ادامه داره....
پارت ۲۴م
خب کیوان و حامیم رفتن فیفا بازی کنن
منو یگانه و بارانم نشسته بودیم حرف
میزدیم علیرضا و فریدم پا گوشی
یگانه:
بچه ها میگم بریم شهربازی؟
کیوان::
فکر خوبیه بزار اول برنده شم بعد😂
حامیم:
نخیر ایندفعه میبرمت😂😂
کیوان:
میبینیم😂
عسل:
یگانه چای نمیخوای؟
یگانه:
نه مرسی
چند دقیقه بعد..........
دیدیم حامیم خوشحال
کیوان ناراحت دارن میان
سمت ما
عسل:
چی شده ؟
حامیم:
بالاخره بردمش😂😂
کیوان:
ای خدااا
یگانه و عسل و باران:
😂😂😂😂😂😂😂😂😂
علیرضا:
پاشید بریم شهربازی
همه اماده شدن
و رفتن تو ماشین
...........
این داستان ادامه داره....
۲.۷k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.