به وقت عاشقی
به وقت عاشقی
پارت۱۰
با یادآوری اتفاق دیروز،از عصبانیت دستام بی اختیار مشت شد و برای تخلیه اعصابم به سمت دیوار هجوم برد.به ذهنم رسید خارج از شهر یه جا بود که کلا متروکه بود.لباسمو عوض کردم و رفتم اونجا.با راشومون همون نیمه متروکه هارو انقد خراب کردم تا بلاخره عجز بهم غلبه کرد و با ضعف روی زانو هام افتادم:چرا.....
گریه کردم:چرا باید اینطور میشد!چرا باید حالش انقد خراب میشد یهو...
فریادی از ته دل در سکوت منطقه کشیدم:چراااااااا؟
صدام توی فضای خالی اطراف،پژواک ضعیفی ایجاد کرد.
دوباره بغض کردم:همش تقصیر منه!اگه ازش محافظت میکردم.....
دوباره عصبانیت کنترلم رو بدست گرفت.بلند شدم و بدون اینکه بفهمم چیکار میکنم همه جارو بهم ریختم آنقدر که اطرافم پر گرد و خاک شد و جایی رو نمیدیدم
از دید گین
فلش بک به روز قبل
بهتره به موری سان بگم که اکو اینطوری شده.
تق تق تق...
_بفرمایید
سلام موری سان
_سلام چیشده
راستش اومدم یه چیزی درباره آکوتاگاوا بگم
بعد از تعریف کل ماجرای دیروز و تاکید بر اینکه اکو عاشق شده،موری سان با چهره ی متفکری گفت:پس آشفتگی یکم پیشش برای این بود...
پارت۱۰
با یادآوری اتفاق دیروز،از عصبانیت دستام بی اختیار مشت شد و برای تخلیه اعصابم به سمت دیوار هجوم برد.به ذهنم رسید خارج از شهر یه جا بود که کلا متروکه بود.لباسمو عوض کردم و رفتم اونجا.با راشومون همون نیمه متروکه هارو انقد خراب کردم تا بلاخره عجز بهم غلبه کرد و با ضعف روی زانو هام افتادم:چرا.....
گریه کردم:چرا باید اینطور میشد!چرا باید حالش انقد خراب میشد یهو...
فریادی از ته دل در سکوت منطقه کشیدم:چراااااااا؟
صدام توی فضای خالی اطراف،پژواک ضعیفی ایجاد کرد.
دوباره بغض کردم:همش تقصیر منه!اگه ازش محافظت میکردم.....
دوباره عصبانیت کنترلم رو بدست گرفت.بلند شدم و بدون اینکه بفهمم چیکار میکنم همه جارو بهم ریختم آنقدر که اطرافم پر گرد و خاک شد و جایی رو نمیدیدم
از دید گین
فلش بک به روز قبل
بهتره به موری سان بگم که اکو اینطوری شده.
تق تق تق...
_بفرمایید
سلام موری سان
_سلام چیشده
راستش اومدم یه چیزی درباره آکوتاگاوا بگم
بعد از تعریف کل ماجرای دیروز و تاکید بر اینکه اکو عاشق شده،موری سان با چهره ی متفکری گفت:پس آشفتگی یکم پیشش برای این بود...
۶.۰k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.