ماجراجویی یا کشتارگاه
خب خب خب حمایت کمه ولی بازم میزارم
خب بریم سراغ فیک:
ویوی جنی: بعد از اینکه فهمیدیم چیشده رفتیم و به بقیه هم گفتیم وای رزی جونم الان تو چه حالی هستی.
لیسا دقیقا عین ابر بهاری گریه میکرد.
جیسو رو که دیگه نگم انقدر گریه کرد بیهوش شد((داره بزرگش میکنه))
ویوی جیسو: بعد از اینکه به بقیه گفتیم دیدم لیسا داره عین ابر بهاری گریه میکنه البته خودمم خیلی گریه کردم داشتم میرفتم که برای جیسو آب بگیرم که جین رو دیدم.
# ام جیسو وایسا کارت دارم
♡ باشه چیکارم داری؟
#ببین من من از از تو تو تو تو
♡ هر چی می خوای زود تر بگو
# خب من...
که یهو....
از زبان راوی:
که یک دفعه یک خانمی که داشت گریه میکرد با سرعت از کنار جیسو رد شد و خورد بهش و جیسو افتاد جین برای اینکه سر جیسو آسیبی نبینه دستش رو گذاش پشت، سرش اما یدفعه پاش سر خورد و افتاد رو جیسو و لباشون خورد بهم و جین یه مک کوچولو زد......
ویوی جین:
لبامون خورد بهم و من داشتم از طعم لباش لذت میبردم که دیدم یه دفعه بلند شد و سرش خورد به فکم
#آییییییی
♡کی کی ازت خواست مراقبم باشی ها حقت بود
#من فقط میخواستم کمک کنم
♡اگه کمکت اینه پس دیگه بهم کمک نکن
# وای وایسا من من ازت خوشم میاد.
♡ چییییییییی؟
# آره دیگه
# تو چی حست به من چیه؟
♡ حس حسم به به ت تو
# اوهوم
♡ نخود چیه
و با عصبانیت رفت....
من واقعا دوسش دارم آخه چرا همینجوری میره من عاشقشم.....
باید ی فرصت خوب گیر بیارم و بهش قشنگ تر و محترمانه تر بگم ها چطوره؟
اصلا دارم با کی حرف میزنم اوففففف
خب بریم سراغ فیک:
ویوی جنی: بعد از اینکه فهمیدیم چیشده رفتیم و به بقیه هم گفتیم وای رزی جونم الان تو چه حالی هستی.
لیسا دقیقا عین ابر بهاری گریه میکرد.
جیسو رو که دیگه نگم انقدر گریه کرد بیهوش شد((داره بزرگش میکنه))
ویوی جیسو: بعد از اینکه به بقیه گفتیم دیدم لیسا داره عین ابر بهاری گریه میکنه البته خودمم خیلی گریه کردم داشتم میرفتم که برای جیسو آب بگیرم که جین رو دیدم.
# ام جیسو وایسا کارت دارم
♡ باشه چیکارم داری؟
#ببین من من از از تو تو تو تو
♡ هر چی می خوای زود تر بگو
# خب من...
که یهو....
از زبان راوی:
که یک دفعه یک خانمی که داشت گریه میکرد با سرعت از کنار جیسو رد شد و خورد بهش و جیسو افتاد جین برای اینکه سر جیسو آسیبی نبینه دستش رو گذاش پشت، سرش اما یدفعه پاش سر خورد و افتاد رو جیسو و لباشون خورد بهم و جین یه مک کوچولو زد......
ویوی جین:
لبامون خورد بهم و من داشتم از طعم لباش لذت میبردم که دیدم یه دفعه بلند شد و سرش خورد به فکم
#آییییییی
♡کی کی ازت خواست مراقبم باشی ها حقت بود
#من فقط میخواستم کمک کنم
♡اگه کمکت اینه پس دیگه بهم کمک نکن
# وای وایسا من من ازت خوشم میاد.
♡ چییییییییی؟
# آره دیگه
# تو چی حست به من چیه؟
♡ حس حسم به به ت تو
# اوهوم
♡ نخود چیه
و با عصبانیت رفت....
من واقعا دوسش دارم آخه چرا همینجوری میره من عاشقشم.....
باید ی فرصت خوب گیر بیارم و بهش قشنگ تر و محترمانه تر بگم ها چطوره؟
اصلا دارم با کی حرف میزنم اوففففف
۳.۲k
۱۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.