عشق تاریک پارت ۲
با خجالت گفتم ممنون 😊😊☺
کوک با سر به استاد اشعار کرد به استاد که نگاه کردم ی پسری پیشش بود تا حالا ندیده بودمش
۱/ت : کوک تا حالا او پسرو دیده بودی
کوک : ن اولین باره که می بینمش
۱/ت : اها فهمیدم
استاد : سلام بچه ها ایشون کیم تهیونگ هست استاد جدید تو من دیگه شاید نتونم زیاد بیا اینجا اما از تهیونگ متعا باشید اون عالی هس و میتونه بهتون آموزش بده
از این حرف استاد هم ناراحت شودم هم اعصبانی چرا باید اون پسره استاد مابشه( ۱/ ت از پسرا متنفر تنها پسری که با هاش دوسته کوک هس یا بهتر بگم تنها دوستش اونا از بچگی همدیگرو میشناسن) که کوک متوجه اعصبانیتم شد گفت کوک : ۱/ت چیزی شد چرا اینقدر اعصبانی هستی
کوک بردم داخل رخت کن گفتم : باید اعصبانی نباشم من از پسر متنفرم بعد آمده شده استادم نمیتونم تحمل کنم که ی پسر بهم دستور بده
کوک : آروم باش ما ی چند روز اینجا میمونیم اگه کارش خوب نبود با تو عزیت شدی میریم ی باشگاه دیگه از این حرف کوک خوشحال شدم و قبول کردم
تهیونگ : وقتی داشتن با کوک حرف میزدن منم یه کم از حرفاشون فهمیدم با خودم گفتم یعنی اون دختر دوس دخترشه
بعد با کوک داشتیم تمرین میکردیم که اومد کنارمون گفت : سلام من کیم تهیونگ هستم می تونین منو ته صدا بزنید
کوک امد جلو و گفت : سلام من جونگ کوک هستم و اینم ۱/ت هست از آشنای با شما خوشبختیم
۱/ت : گفت چرا از جانب من حرف میزنی دوس ندارم اسممو بدونه
کوک : ۱/ت بعدا دربارش حرف میزنیم
ته : انگار خانم کوچولوتون خیلی اعصبانی هس ی پوز خند زد و رفت
۱/ت : به من گفت گفت خا...خانم کوچولو
😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡از این حرفش خیلی اعصبانی شدم
کوک : ۱/ت خواهش میکنم آروم باش
۱/ت : ی روز جواب این حرف تو میگیری کیم تهیونگ
پایان
امید دارم خوشتون آماده باشه تا پارت بعد بوس بوس بای.
کوک با سر به استاد اشعار کرد به استاد که نگاه کردم ی پسری پیشش بود تا حالا ندیده بودمش
۱/ت : کوک تا حالا او پسرو دیده بودی
کوک : ن اولین باره که می بینمش
۱/ت : اها فهمیدم
استاد : سلام بچه ها ایشون کیم تهیونگ هست استاد جدید تو من دیگه شاید نتونم زیاد بیا اینجا اما از تهیونگ متعا باشید اون عالی هس و میتونه بهتون آموزش بده
از این حرف استاد هم ناراحت شودم هم اعصبانی چرا باید اون پسره استاد مابشه( ۱/ ت از پسرا متنفر تنها پسری که با هاش دوسته کوک هس یا بهتر بگم تنها دوستش اونا از بچگی همدیگرو میشناسن) که کوک متوجه اعصبانیتم شد گفت کوک : ۱/ت چیزی شد چرا اینقدر اعصبانی هستی
کوک بردم داخل رخت کن گفتم : باید اعصبانی نباشم من از پسر متنفرم بعد آمده شده استادم نمیتونم تحمل کنم که ی پسر بهم دستور بده
کوک : آروم باش ما ی چند روز اینجا میمونیم اگه کارش خوب نبود با تو عزیت شدی میریم ی باشگاه دیگه از این حرف کوک خوشحال شدم و قبول کردم
تهیونگ : وقتی داشتن با کوک حرف میزدن منم یه کم از حرفاشون فهمیدم با خودم گفتم یعنی اون دختر دوس دخترشه
بعد با کوک داشتیم تمرین میکردیم که اومد کنارمون گفت : سلام من کیم تهیونگ هستم می تونین منو ته صدا بزنید
کوک امد جلو و گفت : سلام من جونگ کوک هستم و اینم ۱/ت هست از آشنای با شما خوشبختیم
۱/ت : گفت چرا از جانب من حرف میزنی دوس ندارم اسممو بدونه
کوک : ۱/ت بعدا دربارش حرف میزنیم
ته : انگار خانم کوچولوتون خیلی اعصبانی هس ی پوز خند زد و رفت
۱/ت : به من گفت گفت خا...خانم کوچولو
😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡از این حرفش خیلی اعصبانی شدم
کوک : ۱/ت خواهش میکنم آروم باش
۱/ت : ی روز جواب این حرف تو میگیری کیم تهیونگ
پایان
امید دارم خوشتون آماده باشه تا پارت بعد بوس بوس بای.
۳۸.۵k
۲۵ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.