پارت ۴ : این عشق خونین 🍷
پارت ۴ : # این_عشق_خونین 🍷
( علامت کوک _ علامت اونوو © علامت وونیونگ ×)
× دِ حالا بسته دیگه
© مگه چیکار کردیم که تو میگی
_ چقدر دعوا میکنید
× ببخشید دیگه
© حالا چه شکلی لیسا رو پیدا کنیم
× راست میگه
_ با ردیاب
& سلام کوک
_ سلام
× یه وقت به ما سلام ندی
& سلام
© به همه سلام دادی به ما ندادی آخه بشر مگه زبونت رو موش خورده
& خخ سلام
_ فلیکس اون ردیاب رو که بهت دادم رو به لباس خواهرت نسب کردی
& آره اما
_ש اما چی ( چه هماهنگ )
& مادر ناتنیم لباس لیسا رو که روش ردیاب گذاشتم رو انداخت اونور یا بهتره بگم آتیشش زد
_ש چیییییییییییییییییییییییییییییی
& ببخشید ( خجالت )
_ اشکالی ندارد تا تو هستی میتونیم لیسارو تشخیص بدیم
& آره اما
× باز چی شده
& لیسا رو نمیتونم تو پارتی ها تشخیص بدم ( وااااا )
_ مگه خواهرت نیست .
& چرا اما نمیتونم دیگه من لیا رو بزور تشخیص میدم چه برسه که لیسا رو تشخیص بدم
_ خدایا به من صبر بده
× کوک تو که میتونی تشخیص بدی
©& راست میگه
_ آره اما اون موقع میتونستم تشخیص بدم نه الان
× چرا
_ به خاطر اینکه از اون موقع خیلی وقته میگذره من چه شکلی قیافَم تغییر کرده اونم حتما تغییر کرده
ש& صحیح
& خب دیگه من میرم
_ خب برو
& بی مزه
_ نه اینکه تو خیلی بامزه ای نمیتونی خواهرت رو تشخیص بدی
© خخخخ بسته دیگه فلیکس برو
& خداحافظ
× به سلامت ( مگه داره میره جنگ)
«ویو کوک »
بعد از اینکه فلیکس رفت چشمم به یه دختر مو نسکافه ای خورد ولی پشتش به ما بود که وقتی صورتش رو برگردوند با یه دختر خیلی زیبا رو به رو شدم که یاد بچگیم با لیسا افتادم
« ویو راوی »
ببخشید وسط رمان میپرم . 🙏🏻
لیسا و کوک از بچه کی باهم بزرگ شدن تا وقتی که مادر لیسا و پدر کوک مردند.
« فلش بک به بچه گی شون »
( علامت کوک _ علامت لیسا+ علامت فلیکس & علامت تهیونگ ∆ علامت آیو √ )
_ لیسا بیا پاییینننننننن
+ نمیام
∆ لیسا بیا پایین خطرناکه
√ لیسا تهیونگ راست میگه بیا پایین
+ نمیامممممممم
& آبجی جون بیا پایین ( با گریه .، بچه م رو گریه انداختی خب بیا پایین )
_ لیسا میگم بیا پایین میوفتی خطرناکه ( با داد و عصبانیت)
+ چرا سرم داد میزنی ( با بغض )
_ ببخشید فقط بیا پایین
+ نه نمیام
_ باشه نیا
∆ کوک میخوای چیکار کنی هیچی نگو
ویو کوک
رفتم بالای حصار هایی که لیسا رو شون بود
داشتم میرفتم که دیدم لیسا داره میوفته دستش رو گرفتم کشیدم بالا ( آرمی ها قربون خطر کردنات و فداکاری هات برند )
بهش گفتم:
_ دیدی خطر ناک بود
+ خب واسه چی اومدی من رو نجات دادی ( با بغض )
_ چی ( هول شده)
💜پایان پارت 💜
💫کیوتام 💫
( علامت کوک _ علامت اونوو © علامت وونیونگ ×)
× دِ حالا بسته دیگه
© مگه چیکار کردیم که تو میگی
_ چقدر دعوا میکنید
× ببخشید دیگه
© حالا چه شکلی لیسا رو پیدا کنیم
× راست میگه
_ با ردیاب
& سلام کوک
_ سلام
× یه وقت به ما سلام ندی
& سلام
© به همه سلام دادی به ما ندادی آخه بشر مگه زبونت رو موش خورده
& خخ سلام
_ فلیکس اون ردیاب رو که بهت دادم رو به لباس خواهرت نسب کردی
& آره اما
_ש اما چی ( چه هماهنگ )
& مادر ناتنیم لباس لیسا رو که روش ردیاب گذاشتم رو انداخت اونور یا بهتره بگم آتیشش زد
_ש چیییییییییییییییییییییییییییییی
& ببخشید ( خجالت )
_ اشکالی ندارد تا تو هستی میتونیم لیسارو تشخیص بدیم
& آره اما
× باز چی شده
& لیسا رو نمیتونم تو پارتی ها تشخیص بدم ( وااااا )
_ مگه خواهرت نیست .
& چرا اما نمیتونم دیگه من لیا رو بزور تشخیص میدم چه برسه که لیسا رو تشخیص بدم
_ خدایا به من صبر بده
× کوک تو که میتونی تشخیص بدی
©& راست میگه
_ آره اما اون موقع میتونستم تشخیص بدم نه الان
× چرا
_ به خاطر اینکه از اون موقع خیلی وقته میگذره من چه شکلی قیافَم تغییر کرده اونم حتما تغییر کرده
ש& صحیح
& خب دیگه من میرم
_ خب برو
& بی مزه
_ نه اینکه تو خیلی بامزه ای نمیتونی خواهرت رو تشخیص بدی
© خخخخ بسته دیگه فلیکس برو
& خداحافظ
× به سلامت ( مگه داره میره جنگ)
«ویو کوک »
بعد از اینکه فلیکس رفت چشمم به یه دختر مو نسکافه ای خورد ولی پشتش به ما بود که وقتی صورتش رو برگردوند با یه دختر خیلی زیبا رو به رو شدم که یاد بچگیم با لیسا افتادم
« ویو راوی »
ببخشید وسط رمان میپرم . 🙏🏻
لیسا و کوک از بچه کی باهم بزرگ شدن تا وقتی که مادر لیسا و پدر کوک مردند.
« فلش بک به بچه گی شون »
( علامت کوک _ علامت لیسا+ علامت فلیکس & علامت تهیونگ ∆ علامت آیو √ )
_ لیسا بیا پاییینننننننن
+ نمیام
∆ لیسا بیا پایین خطرناکه
√ لیسا تهیونگ راست میگه بیا پایین
+ نمیامممممممم
& آبجی جون بیا پایین ( با گریه .، بچه م رو گریه انداختی خب بیا پایین )
_ لیسا میگم بیا پایین میوفتی خطرناکه ( با داد و عصبانیت)
+ چرا سرم داد میزنی ( با بغض )
_ ببخشید فقط بیا پایین
+ نه نمیام
_ باشه نیا
∆ کوک میخوای چیکار کنی هیچی نگو
ویو کوک
رفتم بالای حصار هایی که لیسا رو شون بود
داشتم میرفتم که دیدم لیسا داره میوفته دستش رو گرفتم کشیدم بالا ( آرمی ها قربون خطر کردنات و فداکاری هات برند )
بهش گفتم:
_ دیدی خطر ناک بود
+ خب واسه چی اومدی من رو نجات دادی ( با بغض )
_ چی ( هول شده)
💜پایان پارت 💜
💫کیوتام 💫
۲.۹k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.