ادامه پارت ۲۲
کوک: جمن شیییییییی تو هنوز نرفتی
جیمین: نه
کوک: نمی خواییی بریییی
جیمین: بنظرم تنهات نزارم بهتره
کوک: نیاز نیست می تونیی بری
جیمین: اما..
کوک: گفتممممم برووووو
مین سو: جیمین من و با این دیوونه تنها نزار
جیمین:باشه پس من مین سو هم میبرم
کوک: کییی بهت اجازهه داده هاااااااا
جیمین: کوک تو الان مستی هواست به کارات نیس
کوک: من خیلیم حالم خوبع پس بهتره برییییی
مین سو: جیمین عیب نداره تو برو
جیمین: ولی...
مین سو: برو من هواسم به خودم هست بعد این حرف جیمین دستشو گذاشت روی شونه مین سو گفت: مراقب باش
مین سو هم سری تکون داد و جیمین از خونه رفت صدای بسته شدن در که اومد کوک از جاش پاشد مین سو هم سرجاش خشک شده بود کوک پاشد و کتش و در آورد و پرت کرد رو زمین و یواش یواش اومد سمت مین سو ، مین سو از ترس دستاش داشت می لرزید کو همنطور داشت جلو می اومد و مین سو سر جاش مونده بود تا اینکه کوک رسید جلوی مین سو هی به جلو قدم بر میداشت این باعث می شد که مین سو نا خداگاه به عقب بره تا اینکه مین سو پشتش یه چیزی و حس کرد دست کوک که دور کمرش حلقه شده بود و باعث شد که مین سو به جلو بیاد و بدناشون به هم بخوره
مین سو: کوک داری چیکاری میکنی ؟
کوک: کوک نه بگو ددی
مین سو: چی میگی کوک ولم کن تو مستی
کوک: چن بار باید یه حرف و تکرار کنم بیبی
مین سو: کوککک بس کنن ولم کن
کوک: نه مثل اینکه یاد نمیگیری
و بعد این حرف لباش و گذاشت روی لبای مین سو وحشاینه می بوسید مین سو خیلی تلاش کرد ولش کنی ولی زور این کجا و زور کوک کجا
بعد از ایم کوک نفس کم اورد مین سو و ول کرد مین سو داشت خفه میشد و به سرفه افتاده بود
مین سو: اااههه ولم کنن عوضییی برو انور
کوک:....
ادامه پارت بعد💜💜
جیمین: نه
کوک: نمی خواییی بریییی
جیمین: بنظرم تنهات نزارم بهتره
کوک: نیاز نیست می تونیی بری
جیمین: اما..
کوک: گفتممممم برووووو
مین سو: جیمین من و با این دیوونه تنها نزار
جیمین:باشه پس من مین سو هم میبرم
کوک: کییی بهت اجازهه داده هاااااااا
جیمین: کوک تو الان مستی هواست به کارات نیس
کوک: من خیلیم حالم خوبع پس بهتره برییییی
مین سو: جیمین عیب نداره تو برو
جیمین: ولی...
مین سو: برو من هواسم به خودم هست بعد این حرف جیمین دستشو گذاشت روی شونه مین سو گفت: مراقب باش
مین سو هم سری تکون داد و جیمین از خونه رفت صدای بسته شدن در که اومد کوک از جاش پاشد مین سو هم سرجاش خشک شده بود کوک پاشد و کتش و در آورد و پرت کرد رو زمین و یواش یواش اومد سمت مین سو ، مین سو از ترس دستاش داشت می لرزید کو همنطور داشت جلو می اومد و مین سو سر جاش مونده بود تا اینکه کوک رسید جلوی مین سو هی به جلو قدم بر میداشت این باعث می شد که مین سو نا خداگاه به عقب بره تا اینکه مین سو پشتش یه چیزی و حس کرد دست کوک که دور کمرش حلقه شده بود و باعث شد که مین سو به جلو بیاد و بدناشون به هم بخوره
مین سو: کوک داری چیکاری میکنی ؟
کوک: کوک نه بگو ددی
مین سو: چی میگی کوک ولم کن تو مستی
کوک: چن بار باید یه حرف و تکرار کنم بیبی
مین سو: کوککک بس کنن ولم کن
کوک: نه مثل اینکه یاد نمیگیری
و بعد این حرف لباش و گذاشت روی لبای مین سو وحشاینه می بوسید مین سو خیلی تلاش کرد ولش کنی ولی زور این کجا و زور کوک کجا
بعد از ایم کوک نفس کم اورد مین سو و ول کرد مین سو داشت خفه میشد و به سرفه افتاده بود
مین سو: اااههه ولم کنن عوضییی برو انور
کوک:....
ادامه پارت بعد💜💜
۹۸.۸k
۱۲ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.