فرشتگان مرگ
pt⑥
ات یه تیکه چوب پرت سمت جیمین
که یهو خودش دردش اومد
هردونای اونا پشماشون ریخته بود
-بدنمون و روحمون به هم وصل شده
*اره ولی جیمین این طبیعی نیست بیا بریم دوباره اونجا
ات و جیمین رفتن اونجا و ات شروع کرد به دید زدن اونجا
نزدیک یه ساعت داشت لونجارو دید میزد
*جیمین ما دیشب بعد نیمه شب اینجا دعوامون شد از اون جایی که خیلی سرد بود هوا احتمالا دما منفی0 بود و یه چیز خیلی مهم تر اینه که دیشب ماه کامل بود
و این اتفاق هر 28و نیم روز اتفاق می افته
-خب یعنی یه ماه باید اینجوری با تو سر کنم
*منم همچین راضی نیستم که قدرت هاو تقسیم شده و الان یه نیمه ومپایرم
*تو کتاب اهریمن هارو داری؟
-اره
*بیا بریم اونجا من کتاب خودمو میارم و باهم میشینیم و تحقیق میکنیم
ات و جیمین رفتن خونه ی ات و کتاب ات رو برداشتن و رفتن سمت خونه ی جیمین
و شروع کردن ساعت ها خوندن کتاب ها
تا اینکه
..............
حمایت کنید 🖤
ات یه تیکه چوب پرت سمت جیمین
که یهو خودش دردش اومد
هردونای اونا پشماشون ریخته بود
-بدنمون و روحمون به هم وصل شده
*اره ولی جیمین این طبیعی نیست بیا بریم دوباره اونجا
ات و جیمین رفتن اونجا و ات شروع کرد به دید زدن اونجا
نزدیک یه ساعت داشت لونجارو دید میزد
*جیمین ما دیشب بعد نیمه شب اینجا دعوامون شد از اون جایی که خیلی سرد بود هوا احتمالا دما منفی0 بود و یه چیز خیلی مهم تر اینه که دیشب ماه کامل بود
و این اتفاق هر 28و نیم روز اتفاق می افته
-خب یعنی یه ماه باید اینجوری با تو سر کنم
*منم همچین راضی نیستم که قدرت هاو تقسیم شده و الان یه نیمه ومپایرم
*تو کتاب اهریمن هارو داری؟
-اره
*بیا بریم اونجا من کتاب خودمو میارم و باهم میشینیم و تحقیق میکنیم
ات و جیمین رفتن خونه ی ات و کتاب ات رو برداشتن و رفتن سمت خونه ی جیمین
و شروع کردن ساعت ها خوندن کتاب ها
تا اینکه
..............
حمایت کنید 🖤
۲.۳k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.