part2

(علامت دازای _ ،علامت چویا+ ،علامت هیروتسو^)
نگاهی بی حس به شخص رو به روش انداخت از جاش بلند شد و درست تو چشماش نگاه کرد جلو رفت و گفت
_ امیدوارم جواب خوبی برای این کارت داشته باشی
پسر مقابلش پوزخندی صدا دار زد و گفت
+ مافیای بندر حق ورود به اینجا رو نداره
_ مافیای بندر هرجا که دلش بخواد میره کوتوله
+ همه جا بجز قلمرو گوسفند ها بچه جون
_ چرا ؟ هرکی بیاد به قلمرو گوسفندها باید به دست پادشاهشون مجازات بشه ؟
+ شاید ولی من پادشاه اونا نیستم
در حالی که داشتم حواسش رو پرت میکردم هیروتسو نزدیکش میشد اومد و دستش رو رو شونش گذاشت و گفت
^مثل اینکه چیزی که میخواستیم رو پیدا کردیم بهتره زودتر بریم
کله هویج خنده صدا داری کرد و خیلی سریع با معلق شدن تو هوا دست هیروتسو رو کنار زد و با پاش لگدی به صورتش زد
+پیری باید حواست بیشتر جمع باشه تو نمیتونی با من بجنگی اههه واقعا از مافیای بندر انتظار بیشتری داشتم
_اهعع مثل اینکه باید خودم کار و تمومش کنم
+تو چطوری میخوای مثلا مقابل موهبت من وایسی؟!
هیروتسو خندید و گفت
^بچه جون خیلی مافیا رو دست کم گرفتی
از حواس پرتیش استفاده کردم و ..