for you
part¹¹
ات:نه من نامزدش نیستم فقط اومدم سگ ایشون رو ببرم پیشش
دکتر:حتما بفرمایین
"اتاقی که کوک توشه"
ات:ممنون
دکتر:خواهش و دعا کنین خوب بشم ضریب هوشیش بالا میره ولی هیچ تکونی نمیخوره
ات!:حتما
رفتن دکتر°°
ات:بم بیا اینم جئون
بم:هاپ هاپ
یه پرستار:ببخشید که میپرسم ایشون شوهرتونه
ات:نه رئیس شرکتی که توش کار میکنه
پرستاره:مگه خانواده نداره بهشون زنگ بزنین بیان دیدنش
ات:چشم بعدا زنگ میزنم
همه رفتن بیرون^°
ات:میبینی بم انتظار داشتی یه روز صاحب و کسی که به من کمک کرده رو روی تخت بیمارستان ببینی اصلا انتظار اینکه خیلی راحت خوابیده باشه رو داشتی"ناراحت"
کوک:......"دستش تکون خورد"
ات:بم پاشو برم دکتر رو خبر کنم "تعجب"
کوک:کجا کجا خودش میاد"بی،حال"
ات:چی تو که ضریب هوشیت ۲۰ بود
کوک!زمانی که میگفتی خیلی راحت رو این تخت خوابیدم من به هوش اومدم با عقل"بی حال"
ات:راستی من باهات شرت بستم پس الان میرم با دکتر میام
جینا:سولامی دوباره ات میره و با دکی میاد
دکتر:به امید حق حالشون خوب شده من دیگه میرم
ات:ممنون"خنده"
کوک:تو دیگه چته
ات:رمز گوشیت چیه"جدی"
کوک:عمرا بگم
ات:فکر کنم روزی که تو ۲۰۲۴ مردیه پس میشه ۸ ژانویه ۲۰۲۴ ا باز شد
کوک:اول اینکه باهام شرت بستی پس نباید به گوشیم دست بزنی دوم اینکه چیکار گوشی من داری
ات:میخوام زنگ خانوادت بزنم"سرش تو گوشی کوکه"
کوک:حداقل با اینکه ازشون بدم میاد اینجور سرتو نکن تو گوشی من"بی حال"
ات:اِ ایناها.....سلام ببخشید خانم جئون......من یکی از کارکنان شرکتشونم......اهان میخواستم بگم پسرتون تو بیمارستانه میشه بیاین دیدنش......حتما الان ادرسو بهتون میگم=°^÷ק×π√√π
کوک:تمام شد حالا گوشی منو بده"بی حال"
ات:چرا به خاطر انتخاب اینکه خانوادت برات زن انتخاب کردن و جین بهت گفته بری اونجا دیگه دوستشون نیستی"نشست رو تخت"
کوک:چون که چ وصل شده به راه
ات:رئیس بگین لطفاً"کیوت"
کوک: عمرا
ات:اِ پس بهت میگم جون میخوام ببینم میتونی چیکار کنی"عصبی"
کوک:اینکار"دست اتو میگیره و میخوابونتش رو تخت و روش خیمه میزنم"
ات:رئیس ولم کنین"تعجب"
کوک:دیدی "پوزخند"
تق تق تق
ات:اخیش راحت شدم این دیگه چقدر دیوانس بم بیا اینجا"خنده"
کوک:کاری ندارم کیستی میخوای بیا تو نمیخوایم برو بمیر
م.کوک:سلام"خنده"
کوک:عوقم گرفتم کیش کیش"سرد"
ات:ادم باش سلام"میزنم پس کله کوک"
کوک:سلام
م.کوک:ببخشید شما همون خانم کوچولویی هستی که زنگ من زد
خ.کوک:داداشی حالت خوبه
پ.کوک:کی بهوش اومدی
ماری:عشقم خوبی
ات:نکنه ازدواجم کردی
کوک:اول اینکه لازم نیست چون اینو دیدین مهربون بشین دوم اینکه عمرا این دختر خاله که خانم جئون برام انتخاب کرده"دمپایی پرت میکنه
ماری:تو کیی که اینقدر باهات خوبه
خ.کوک:
ات:نه من نامزدش نیستم فقط اومدم سگ ایشون رو ببرم پیشش
دکتر:حتما بفرمایین
"اتاقی که کوک توشه"
ات:ممنون
دکتر:خواهش و دعا کنین خوب بشم ضریب هوشیش بالا میره ولی هیچ تکونی نمیخوره
ات!:حتما
رفتن دکتر°°
ات:بم بیا اینم جئون
بم:هاپ هاپ
یه پرستار:ببخشید که میپرسم ایشون شوهرتونه
ات:نه رئیس شرکتی که توش کار میکنه
پرستاره:مگه خانواده نداره بهشون زنگ بزنین بیان دیدنش
ات:چشم بعدا زنگ میزنم
همه رفتن بیرون^°
ات:میبینی بم انتظار داشتی یه روز صاحب و کسی که به من کمک کرده رو روی تخت بیمارستان ببینی اصلا انتظار اینکه خیلی راحت خوابیده باشه رو داشتی"ناراحت"
کوک:......"دستش تکون خورد"
ات:بم پاشو برم دکتر رو خبر کنم "تعجب"
کوک:کجا کجا خودش میاد"بی،حال"
ات:چی تو که ضریب هوشیت ۲۰ بود
کوک!زمانی که میگفتی خیلی راحت رو این تخت خوابیدم من به هوش اومدم با عقل"بی حال"
ات:راستی من باهات شرت بستم پس الان میرم با دکتر میام
جینا:سولامی دوباره ات میره و با دکی میاد
دکتر:به امید حق حالشون خوب شده من دیگه میرم
ات:ممنون"خنده"
کوک:تو دیگه چته
ات:رمز گوشیت چیه"جدی"
کوک:عمرا بگم
ات:فکر کنم روزی که تو ۲۰۲۴ مردیه پس میشه ۸ ژانویه ۲۰۲۴ ا باز شد
کوک:اول اینکه باهام شرت بستی پس نباید به گوشیم دست بزنی دوم اینکه چیکار گوشی من داری
ات:میخوام زنگ خانوادت بزنم"سرش تو گوشی کوکه"
کوک:حداقل با اینکه ازشون بدم میاد اینجور سرتو نکن تو گوشی من"بی حال"
ات:اِ ایناها.....سلام ببخشید خانم جئون......من یکی از کارکنان شرکتشونم......اهان میخواستم بگم پسرتون تو بیمارستانه میشه بیاین دیدنش......حتما الان ادرسو بهتون میگم=°^÷ק×π√√π
کوک:تمام شد حالا گوشی منو بده"بی حال"
ات:چرا به خاطر انتخاب اینکه خانوادت برات زن انتخاب کردن و جین بهت گفته بری اونجا دیگه دوستشون نیستی"نشست رو تخت"
کوک:چون که چ وصل شده به راه
ات:رئیس بگین لطفاً"کیوت"
کوک: عمرا
ات:اِ پس بهت میگم جون میخوام ببینم میتونی چیکار کنی"عصبی"
کوک:اینکار"دست اتو میگیره و میخوابونتش رو تخت و روش خیمه میزنم"
ات:رئیس ولم کنین"تعجب"
کوک:دیدی "پوزخند"
تق تق تق
ات:اخیش راحت شدم این دیگه چقدر دیوانس بم بیا اینجا"خنده"
کوک:کاری ندارم کیستی میخوای بیا تو نمیخوایم برو بمیر
م.کوک:سلام"خنده"
کوک:عوقم گرفتم کیش کیش"سرد"
ات:ادم باش سلام"میزنم پس کله کوک"
کوک:سلام
م.کوک:ببخشید شما همون خانم کوچولویی هستی که زنگ من زد
خ.کوک:داداشی حالت خوبه
پ.کوک:کی بهوش اومدی
ماری:عشقم خوبی
ات:نکنه ازدواجم کردی
کوک:اول اینکه لازم نیست چون اینو دیدین مهربون بشین دوم اینکه عمرا این دختر خاله که خانم جئون برام انتخاب کرده"دمپایی پرت میکنه
ماری:تو کیی که اینقدر باهات خوبه
خ.کوک:
۴.۹k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.