شرط ها نرسید ولی گذاشتم پارت 3 love you love
داشتم گریه میکردم که جیمین منو به کولش زد و هر چی غر میزدم نمیزاشتم پایین منو برد خونه پیش پدرم و پدرش پدر پا شد و بهم گفت اگه این ازدواج رو قبول نکنی...
پدر داشت ادامه میداد که گفتم: اگه قبول نکنم چی هان؟ چیکار میکنی ؟
گفت: پس دیگه دخترم نیستی!!! (با عصبانیت) و یه سیلی زد تو گوش ا/ت
به لحظه خشکم زد همو نگاه میکردیم و جیمین و پدرش هم شاهد این ماجرا بود رو به پدر گفتم : پس واسه یه پسر داری میگی من دخترت نیستم؟ باشه! چند رومو برگردونم اون طرف و گفتم هه! پس منم چنین پدری رو نمیخوام!!! بعد که پدر گفت: ببخشید دخترم نخواستم اونجوری باهات حرف بزنم واسه رفتارم...
داشت حرف میزد که خواست بیاد طرفم من برگشتم اون طرف و گفتم واسه یه پسر اولین بار بهم داد زدی و بهم سیلی زدی! پدر خواست حرف بزنه که گفتم: چند روز خونه نمیام... منتظرم نباش آقای مین (فامیلی ا/ت مین هست)
همه داشت با تعجب بهم نگاه میکرد رومو بر گرداندم سمت جیمین و یه پوزخند دردناک زدم
برگشتم رفت سمت در پدر خواست پشتم بیاد ولی جیمین نزاشت تو حیاط عمارات بودم که به جیهوپ و لیسا زنگ زدم ( اینجا جیهوپ و جیمین همو نمیشناسه و جیهوپ و لیسا خواهر برادر هستن) بهشون گفتم جیهوپ میتونم یکم پیشتون بیام؟ (جیمین پشت سر ا/ت بود)
ویو جیمین
ا/ت داشت با دوستش حرف میزد که اسم یه پسر رو شنیدم با خودم گفتم:ها؟ چی؟ چی گفت؟جیهوپ؟ اون دیگه کیه؟ یعنی میخواد خونه یه پسر بمونه چند روز؟ (بچم غیرتی شده😂🗿) که
ویو ا/ت
پست سرم جیمین رو حس کردم بعد این که لوکیشن رو به جیهوپ فرستادم برگشتم پشت سرم دیدم جیمین دست به سینه وایساده جلوم گفت:
الا با می توی گوشی صحبت می کردی؟ چرا پسر بود؟
پوزخند زدم و گفتم : به تو هیچ ربطی نداره که کوبوندم به دیوار و دست هاشو گذاشت دوطرفه سرم روی دیوار
گفت : که به من چه ها؟ یهو لبشو...
10 لایک و 5 کامنت
در خماری بمانید 🤣🗿
پدر داشت ادامه میداد که گفتم: اگه قبول نکنم چی هان؟ چیکار میکنی ؟
گفت: پس دیگه دخترم نیستی!!! (با عصبانیت) و یه سیلی زد تو گوش ا/ت
به لحظه خشکم زد همو نگاه میکردیم و جیمین و پدرش هم شاهد این ماجرا بود رو به پدر گفتم : پس واسه یه پسر داری میگی من دخترت نیستم؟ باشه! چند رومو برگردونم اون طرف و گفتم هه! پس منم چنین پدری رو نمیخوام!!! بعد که پدر گفت: ببخشید دخترم نخواستم اونجوری باهات حرف بزنم واسه رفتارم...
داشت حرف میزد که خواست بیاد طرفم من برگشتم اون طرف و گفتم واسه یه پسر اولین بار بهم داد زدی و بهم سیلی زدی! پدر خواست حرف بزنه که گفتم: چند روز خونه نمیام... منتظرم نباش آقای مین (فامیلی ا/ت مین هست)
همه داشت با تعجب بهم نگاه میکرد رومو بر گرداندم سمت جیمین و یه پوزخند دردناک زدم
برگشتم رفت سمت در پدر خواست پشتم بیاد ولی جیمین نزاشت تو حیاط عمارات بودم که به جیهوپ و لیسا زنگ زدم ( اینجا جیهوپ و جیمین همو نمیشناسه و جیهوپ و لیسا خواهر برادر هستن) بهشون گفتم جیهوپ میتونم یکم پیشتون بیام؟ (جیمین پشت سر ا/ت بود)
ویو جیمین
ا/ت داشت با دوستش حرف میزد که اسم یه پسر رو شنیدم با خودم گفتم:ها؟ چی؟ چی گفت؟جیهوپ؟ اون دیگه کیه؟ یعنی میخواد خونه یه پسر بمونه چند روز؟ (بچم غیرتی شده😂🗿) که
ویو ا/ت
پست سرم جیمین رو حس کردم بعد این که لوکیشن رو به جیهوپ فرستادم برگشتم پشت سرم دیدم جیمین دست به سینه وایساده جلوم گفت:
الا با می توی گوشی صحبت می کردی؟ چرا پسر بود؟
پوزخند زدم و گفتم : به تو هیچ ربطی نداره که کوبوندم به دیوار و دست هاشو گذاشت دوطرفه سرم روی دیوار
گفت : که به من چه ها؟ یهو لبشو...
10 لایک و 5 کامنت
در خماری بمانید 🤣🗿
۴۴.۸k
۰۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.