تک پارتی سونگمین/فلیکس/آی ان:)
وقتی تصادف می کنی و میری تو کما و چند بار قلبت وایمیسته 🩶
لینو از خوابگاه بیرون رفته بود. سونگمین سرشو بین دست هاش قرار داد و پوفی از نگرانی کشید که آی ان به سمتش رفت و گفت: هیونگ داری به ا/ت فکر می کنی؟ نگران نباش اون از کما بیرون میاد مطمئنم.
سونگمین پوزخندی زد و گفت: چطور مطمئنی. الان دو ماه شده.
فلیکس که حرف های اون دو رو شنید گفت: من با دکتر حرف زدم گفت حالش بهتره.
سونگمین گفت: امیدوارم اینطور باشه.
آی ان گفت: بچه ها باید بریم کمپانی رقص آهنگ جدید رو که یادتون نرفته. لینو باید یادمون بده. همه سری تکون دادن و رفتن حاضر بشن که تلفن فلکیس زنگ خورد. همه متعجب بودند که کی زنگ زده. که فلیکس گفت: بیمارستانه.
تلفن رو جواب داد و گفت: چی؟ الان خودمون رو می رسونیم.
و تلفن رو قطع کرد که سونگمین با نگرانی گفت: چی شده؟
فلیکس گفت: دینا قلبش نمی زنه!
و هر سه به سرعت از خونه خارج شدن و سونگمین شروع به رانندگی به سمت بیمارستان کرد.
سونگمین داد زد گفت: تو گفتی حالش خوبه!
آی ان گفت :سونگمین خود فلیکس هم نمی دونسته.
سونگمین گفت: من حرفتو باور کردم.
فلیکس همون موقع پارک کرد و همه به سمت بیمارستان دویدن.
با ترس به سمت اتاق تو دویدن که دکتر به سمتشون اومد و گفت: نگران نباشید. سالم و بیدارن.
آی ان با تعجب گفت: بیدار؟
دکتر لبخندی زد و گفت :بله از کما بیرون اومدن
همین حرف کافی بود تا هر سه نفر لبخندی به هم بزنن و وارد اتاقت بشن.
تو با دیدن بچه ها لبخندی زدی و گفتی : بچه ها. خوشحالم می بینمتون. بقیه کجان؟
سونگمین لبخندی زد و گفت: پیش لینو برای رقص.
لبخندی زدی و گفتی :منم کلی کار دارم نه؟
فلیکس لبخندی زد و گفت : فعلا استراحت کن.
(بچه ها من این سه نفر رو یه تک پارتی ازشون گذاشتم امیدوارم راضی باشید جادوگرا :)
لینو از خوابگاه بیرون رفته بود. سونگمین سرشو بین دست هاش قرار داد و پوفی از نگرانی کشید که آی ان به سمتش رفت و گفت: هیونگ داری به ا/ت فکر می کنی؟ نگران نباش اون از کما بیرون میاد مطمئنم.
سونگمین پوزخندی زد و گفت: چطور مطمئنی. الان دو ماه شده.
فلیکس که حرف های اون دو رو شنید گفت: من با دکتر حرف زدم گفت حالش بهتره.
سونگمین گفت: امیدوارم اینطور باشه.
آی ان گفت: بچه ها باید بریم کمپانی رقص آهنگ جدید رو که یادتون نرفته. لینو باید یادمون بده. همه سری تکون دادن و رفتن حاضر بشن که تلفن فلکیس زنگ خورد. همه متعجب بودند که کی زنگ زده. که فلیکس گفت: بیمارستانه.
تلفن رو جواب داد و گفت: چی؟ الان خودمون رو می رسونیم.
و تلفن رو قطع کرد که سونگمین با نگرانی گفت: چی شده؟
فلیکس گفت: دینا قلبش نمی زنه!
و هر سه به سرعت از خونه خارج شدن و سونگمین شروع به رانندگی به سمت بیمارستان کرد.
سونگمین داد زد گفت: تو گفتی حالش خوبه!
آی ان گفت :سونگمین خود فلیکس هم نمی دونسته.
سونگمین گفت: من حرفتو باور کردم.
فلیکس همون موقع پارک کرد و همه به سمت بیمارستان دویدن.
با ترس به سمت اتاق تو دویدن که دکتر به سمتشون اومد و گفت: نگران نباشید. سالم و بیدارن.
آی ان با تعجب گفت: بیدار؟
دکتر لبخندی زد و گفت :بله از کما بیرون اومدن
همین حرف کافی بود تا هر سه نفر لبخندی به هم بزنن و وارد اتاقت بشن.
تو با دیدن بچه ها لبخندی زدی و گفتی : بچه ها. خوشحالم می بینمتون. بقیه کجان؟
سونگمین لبخندی زد و گفت: پیش لینو برای رقص.
لبخندی زدی و گفتی :منم کلی کار دارم نه؟
فلیکس لبخندی زد و گفت : فعلا استراحت کن.
(بچه ها من این سه نفر رو یه تک پارتی ازشون گذاشتم امیدوارم راضی باشید جادوگرا :)
۹.۶k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.