ازدواج اجباری مافیا
وایییییی عزیزانم مرسیییی بابت ۱۲۰ تایی شدنمون من تصمیم گرفتم اخر این فیک رو به خوشی تموم کنم ولی یه طور دیگه حالا میفهمین و این قسمت اخره
۳ سال بعد
از زبان هانا
دو روزه بخواطر کار های باند خونه نرفتم و فهمیدم تو این دوروز حامله هستم خیلی خوشحالم و دارم فکر میکنم چطور این رو به جیمین بگم خب منو جیمین چند ساله باهم ازدواج کردیم
از زبان جیمین دوروز قبل
بادیگارد شخصی جیمین£علامتشه
علامت جیمین_
_چی قرار رو تو بار گذاشته
£اره
_خب باشه بریم
ویو رفتن بار از زبان جیمین
_اه اه چقدر هرزه اینجاس حالا اون مرتیکه کوش
£میز ۲۰۶ هس
_خب
علامت اون مرده÷
÷خب بهبه آقای پارک جیمین
_اسلحه هارو بده دیگه
÷بیا قرار داد رو امضا کن همین الان برات میارن
_خب امضا کردم
مرده یک دو سه گفت بعد بشکن زد و کلی اسلحه جلوی جیمین ظاهر شد جیمین رفت اونارو چک کرد و دیدی قلابی نیستن نیش خند زد
÷خب جیمین نمیای یه دست بازی کنیم
_میام
÷خب بیا بنوشیم
خب بزارید بگم یکی از هرزه های اونجا تو لیوان جیمین قرص تحری ک کننده ریخت
ویو بعد از بازی
_اخ چقدر گرمه خب من دیگه میرم
÷اه بازم من باختم در عوضش چی بهت بدم
_اه هیچی فقد بزار من برم
÷وا باشه برو
جیمین داشت میرفت که یه دختره خودشو بهش میمالید بعله چیزی که فکر میکنید هس دختره از جیمین خوشش اومده و این جیمین ماهم این دختر رو به خونش میبره و بعله
ویو صبح پاشدن جیمین
_دیدیم یه دختره بغلم خوابیده وای من چیکار کردم خیانت کردم ای خداا
دختره بیدار شد
_هی هرزه گمشو از خونم
دختره:ددی بزار یکم دیگه بخوابم
_میگم گمشو بیرون(عربده )
دختره :باباشه
جیمین اب خورد و دختره نیشخند زد و بازم از اون کارا کردن دیگه روزی رسید که هانا داره میاد و بعله جیمین بازم چند تا دیگه آورده بود و میخواست این کارا رو از هانا پنهون کنه و اون روز هانا داشت میومد خونه
ویو هانا
تصمیم گرفتم که یواشکی بزم خونه و جیمین رو سوپرایز کنم
درو باز کردم اروم اروم رفتم دیدیم جلوی در لباس زنونه هس و صدای ناله میاد با خودم گفتم امکان نداره
درو باز کردم و با چیزی که دیدم قلبم به درد اومد
_هانا بخدا
+فقد خفه شو
دخترایی که پیش جیمین بودن: ددی این دختره کیه
_از خونه من گمشین(با عربده)
+نه بمونید آقای پارک فردا بیا دادگاه
_نه نه هانا اشتباه برداشت نکن
+چیو هاا داشتی به من خیانت میکردی فکر کردم عوض شدی فکر کردم دوسم داری ولی نه ما به درد هم نمیخوریم (رفت و درو بست)
_نه من با زندگیم چیکار کردم
لباس پوشید و رفت دنبال هانا
هانا رفت پیش اعضا و همچی رو برای اونا تعریف کرد اونا هم فهمیدن که جیمین چون دو بار خیانت کده حتما بار سوم هم میکنه
۳ سال بعد
از زبان هانا
دو روزه بخواطر کار های باند خونه نرفتم و فهمیدم تو این دوروز حامله هستم خیلی خوشحالم و دارم فکر میکنم چطور این رو به جیمین بگم خب منو جیمین چند ساله باهم ازدواج کردیم
از زبان جیمین دوروز قبل
بادیگارد شخصی جیمین£علامتشه
علامت جیمین_
_چی قرار رو تو بار گذاشته
£اره
_خب باشه بریم
ویو رفتن بار از زبان جیمین
_اه اه چقدر هرزه اینجاس حالا اون مرتیکه کوش
£میز ۲۰۶ هس
_خب
علامت اون مرده÷
÷خب بهبه آقای پارک جیمین
_اسلحه هارو بده دیگه
÷بیا قرار داد رو امضا کن همین الان برات میارن
_خب امضا کردم
مرده یک دو سه گفت بعد بشکن زد و کلی اسلحه جلوی جیمین ظاهر شد جیمین رفت اونارو چک کرد و دیدی قلابی نیستن نیش خند زد
÷خب جیمین نمیای یه دست بازی کنیم
_میام
÷خب بیا بنوشیم
خب بزارید بگم یکی از هرزه های اونجا تو لیوان جیمین قرص تحری ک کننده ریخت
ویو بعد از بازی
_اخ چقدر گرمه خب من دیگه میرم
÷اه بازم من باختم در عوضش چی بهت بدم
_اه هیچی فقد بزار من برم
÷وا باشه برو
جیمین داشت میرفت که یه دختره خودشو بهش میمالید بعله چیزی که فکر میکنید هس دختره از جیمین خوشش اومده و این جیمین ماهم این دختر رو به خونش میبره و بعله
ویو صبح پاشدن جیمین
_دیدیم یه دختره بغلم خوابیده وای من چیکار کردم خیانت کردم ای خداا
دختره بیدار شد
_هی هرزه گمشو از خونم
دختره:ددی بزار یکم دیگه بخوابم
_میگم گمشو بیرون(عربده )
دختره :باباشه
جیمین اب خورد و دختره نیشخند زد و بازم از اون کارا کردن دیگه روزی رسید که هانا داره میاد و بعله جیمین بازم چند تا دیگه آورده بود و میخواست این کارا رو از هانا پنهون کنه و اون روز هانا داشت میومد خونه
ویو هانا
تصمیم گرفتم که یواشکی بزم خونه و جیمین رو سوپرایز کنم
درو باز کردم اروم اروم رفتم دیدیم جلوی در لباس زنونه هس و صدای ناله میاد با خودم گفتم امکان نداره
درو باز کردم و با چیزی که دیدم قلبم به درد اومد
_هانا بخدا
+فقد خفه شو
دخترایی که پیش جیمین بودن: ددی این دختره کیه
_از خونه من گمشین(با عربده)
+نه بمونید آقای پارک فردا بیا دادگاه
_نه نه هانا اشتباه برداشت نکن
+چیو هاا داشتی به من خیانت میکردی فکر کردم عوض شدی فکر کردم دوسم داری ولی نه ما به درد هم نمیخوریم (رفت و درو بست)
_نه من با زندگیم چیکار کردم
لباس پوشید و رفت دنبال هانا
هانا رفت پیش اعضا و همچی رو برای اونا تعریف کرد اونا هم فهمیدن که جیمین چون دو بار خیانت کده حتما بار سوم هم میکنه
۷.۰k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.