×قسمت هشت×پارت سه
×قسمت هشت×پارت سه
دلم میخواست خودمو خفه کنم از این همه حواس پرتی
تند شلوارمو برداشتم که پا کنم
ولی دیر دست جمبوندم
پاکان در اتاقو کاملا باز کرده بود و با یه لبخند کج داشت هممو زیر چشماش بالا و پایین میکرد
دندونامو به هم فشردم
نمیخواستم هیچ جامو ببینه
همه موهامو از پشتم جمع کردم و توی بغلم نگه داشتم
بعدم نشستم روی زمین و پاهمو بغل کردم و پشتمو به پاکان کردم
اینجوری پیدا نبود هیچیم
نه پاهام ،نه موهام نه قیافم و هیکلم
حداقل کمتر پیدا بود
ولی بعد که صدای خنده پاکان بلند شد فهمیدم یه جای کار میلنگه
اخه یکی نیس بگه اسکل توی اینه همه چیو میبینه
محکم کوبوندم توی سرم
با خنده گفت :ایدایی من همه جاتو دیدم که تو عکس...بعدشم ..اگه از این کارا نمیکردی پشتت پیدا نبود
دندونامو به هم از حرص فشار میدادم
پشتم!؟واسه چی باید پشتم پیدا باشه!؟
دستمو بردم عقب و به کمرم کشیدم
همه کمرم لخت بود
اینجور که پیدا بود این لباسه مدلش از اونا بود که پشت کمرت خالیه و من نمیدونستم
منم که موهامو جمع کرده بودم و همه کمرم پیدا بود
باز دوباره همه موهامو ریختم روی کمرم...از این حرص میخوردم که داشت توی اینه بهم نگاه میکرد
طاغت نیاوردم و تصمیم گرفتم از اتاق بیرونش کنم
دلم میخواست خودمو خفه کنم از این همه حواس پرتی
تند شلوارمو برداشتم که پا کنم
ولی دیر دست جمبوندم
پاکان در اتاقو کاملا باز کرده بود و با یه لبخند کج داشت هممو زیر چشماش بالا و پایین میکرد
دندونامو به هم فشردم
نمیخواستم هیچ جامو ببینه
همه موهامو از پشتم جمع کردم و توی بغلم نگه داشتم
بعدم نشستم روی زمین و پاهمو بغل کردم و پشتمو به پاکان کردم
اینجوری پیدا نبود هیچیم
نه پاهام ،نه موهام نه قیافم و هیکلم
حداقل کمتر پیدا بود
ولی بعد که صدای خنده پاکان بلند شد فهمیدم یه جای کار میلنگه
اخه یکی نیس بگه اسکل توی اینه همه چیو میبینه
محکم کوبوندم توی سرم
با خنده گفت :ایدایی من همه جاتو دیدم که تو عکس...بعدشم ..اگه از این کارا نمیکردی پشتت پیدا نبود
دندونامو به هم از حرص فشار میدادم
پشتم!؟واسه چی باید پشتم پیدا باشه!؟
دستمو بردم عقب و به کمرم کشیدم
همه کمرم لخت بود
اینجور که پیدا بود این لباسه مدلش از اونا بود که پشت کمرت خالیه و من نمیدونستم
منم که موهامو جمع کرده بودم و همه کمرم پیدا بود
باز دوباره همه موهامو ریختم روی کمرم...از این حرص میخوردم که داشت توی اینه بهم نگاه میکرد
طاغت نیاوردم و تصمیم گرفتم از اتاق بیرونش کنم
۳.۷k
۰۸ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.