فیک:اربابِ عاشقِ من پارت ششم
چند ساعت بعد
الان لونا میخواست بره بیرون منم منتظر بودم که بره وقتی رفت سریع رفتم سمت اتاق ارباب
سوجین:اربابب..ارباب سلام با اجازه میخواستم بهتون یه چیزی بگم
ارباب:زود برو بیرون کار دارم مگه نمیبینی
سوجین:ارباب راجب عمارت و ویلا ها و پولتون هست
ارباب:زود باش بگو
سوجین:این ویس و گوش بدین
چند دقیقه بعد
ارباب:چرا دروغ میگییییی ها میخوای من و از عشقم جدا کنی کور خوندی مگر اینکه مرگ ما رو از هم جدا کنه و تو هم اخراج..
سوجین:نه تروخدا اخراج نکنید خواهش میکنم
ارباب:خیلی خب برو بیرون فقط جلو چشمم نباش
سوجین:چشم
و تعظیم کردم و رفتم
الان لونا میخواست بره بیرون منم منتظر بودم که بره وقتی رفت سریع رفتم سمت اتاق ارباب
سوجین:اربابب..ارباب سلام با اجازه میخواستم بهتون یه چیزی بگم
ارباب:زود برو بیرون کار دارم مگه نمیبینی
سوجین:ارباب راجب عمارت و ویلا ها و پولتون هست
ارباب:زود باش بگو
سوجین:این ویس و گوش بدین
چند دقیقه بعد
ارباب:چرا دروغ میگییییی ها میخوای من و از عشقم جدا کنی کور خوندی مگر اینکه مرگ ما رو از هم جدا کنه و تو هم اخراج..
سوجین:نه تروخدا اخراج نکنید خواهش میکنم
ارباب:خیلی خب برو بیرون فقط جلو چشمم نباش
سوجین:چشم
و تعظیم کردم و رفتم
۱.۸k
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.