my star
Part ²⁰
کوک : خب خب آجوما چرا داری غذا می پزی
که صدای یه زنی رو شنیدم
زنه : ولم کنین من باور نمیکنم اون زندست " عربده "
خدمتکار ¹: خانم آروم باشید خودتون که شنیدین ارباب جئون چی گفت
کوک : ارباب جئون دقیقا کدوم ارباب جئونه
لونا : جئون لی سون
زنه: ولش کن مردک هول بیشعور پسر منو کشته الان اومده میگه مرده
کوک : اگه اشکال ندارع میخوام بدونم پسرتون کیه ؟ شما کی هستین ؟ و اینجا چیکار میکنین؟
زنه : پسرم اسمش جونگکوکه منم لی یورام و اینجا عمارت من تو سوئده
کوک : ل....لی یورا ؟
یورا : آره و تو کی هستی
کوک : جئون جونگکوک
یورا : ت...تو پسر منی کوککککککککککککککککککککک
کوک : ولی تو مرده بودی
یورا : نه به آجوما گفتم با کمک یه تراشه برام یه کپی بسازه
همه : چییییییییییییییییییییی
آجوما : ام
کوک آجوما چند سالته
آجوما : من درست نکردم دخترم درست کرده منم ۴۵ سالمه
لونا : دخترتون کیه ؟
آجوما : هان وانیا افسر پلیسه توی سئول
کوک : منم افسر پلیس بودم تا تقریبا شش روز پیش بعدش به حکم کشتن یوان که من نکشتمش می خواستن ببرنم زندان که به افتخار مامانم که بهم یاد داده وقتی تو مخمصه میوفتم چطوری فرار کنم فرار کردم و رفتم خونه بلیط گرفتم وسیله هامم جمع کردم و اومدم اینجا
آجوما : یعنی دختر من تورو دست گیر کرده
کوک : نه افسر مخفی بودم ی افسر ساده نمیتونست دستگیرم کنه همکارم دستگیرم کرد
آجوما : الو وانیا جئون لی سون کنارته ؟ بهش بگو من کارش دارم
کوک : آجوما بهش بگو براش متأسفیمی که پسرش مرده نگو زدنم
یورا : بیا بریم تو اتاقم کارت دارم
کوک : چشم
رفتیم تو اتاق مادرم
یورا : کوک خودت میدونی من مافیام منم زیاد زنده نمیمونم چون پدرت تحدیدم کرده خب من کل باندمو به نامت زد
کوک : مامان تو خیلی تجربه داری خودت میدونی که رئیس هموشونی
یورا : خب اینم جزو اموال منه
کوک : باشه خب چرا تو لباسات
یورا : آهان دارم میرم باند توهم بیا
✿ تو باند ✿
یورا : خب خب این پسر من و رئیس شماست
کوک : سلام " سرد "
همه : چه خفنه
کوک : من ؟ " سرد "
نودو : بله شما آقای جئون
یورا : این خفنه ؟ این خیلیم کیوته
کوک : من ؟
یورا : مثل اینکه یکی.....
کوک : اون یکی گوه خورده " کیوت "
همه : الو بیمارستان
کوک : تا نکشتمتون خفه بشید " سرد "
۲ سال بعد
الان ۲ ساله رئیس باند مادرمم دستور دادم پرونده ی مرگ یوان رو برسی کنن و فهمیدن تخسیر پسرش بوده و امروز رسیدیم کره و میخوایم بریم اداره ی پلیس
کوک : مامان خب این همه کلاس چیه بدو دیگه
یورا : بزار عینک افتابیمو بزنم اهان بریم
رفتیم تو اداره ی پلیس
دوهیون : چطور میتونم کمکتون کنم
کوک : ما کار همه ی شما داریم لطفا به تمام افسراتون بگید بیان
دوهیون : بچه ها همه جمع بشین
ته : چیه میخوای ماهم مثل کوک نابود کنی؟
هانا :
کوک : خب خب آجوما چرا داری غذا می پزی
که صدای یه زنی رو شنیدم
زنه : ولم کنین من باور نمیکنم اون زندست " عربده "
خدمتکار ¹: خانم آروم باشید خودتون که شنیدین ارباب جئون چی گفت
کوک : ارباب جئون دقیقا کدوم ارباب جئونه
لونا : جئون لی سون
زنه: ولش کن مردک هول بیشعور پسر منو کشته الان اومده میگه مرده
کوک : اگه اشکال ندارع میخوام بدونم پسرتون کیه ؟ شما کی هستین ؟ و اینجا چیکار میکنین؟
زنه : پسرم اسمش جونگکوکه منم لی یورام و اینجا عمارت من تو سوئده
کوک : ل....لی یورا ؟
یورا : آره و تو کی هستی
کوک : جئون جونگکوک
یورا : ت...تو پسر منی کوککککککککککککککککککککک
کوک : ولی تو مرده بودی
یورا : نه به آجوما گفتم با کمک یه تراشه برام یه کپی بسازه
همه : چییییییییییییییییییییی
آجوما : ام
کوک آجوما چند سالته
آجوما : من درست نکردم دخترم درست کرده منم ۴۵ سالمه
لونا : دخترتون کیه ؟
آجوما : هان وانیا افسر پلیسه توی سئول
کوک : منم افسر پلیس بودم تا تقریبا شش روز پیش بعدش به حکم کشتن یوان که من نکشتمش می خواستن ببرنم زندان که به افتخار مامانم که بهم یاد داده وقتی تو مخمصه میوفتم چطوری فرار کنم فرار کردم و رفتم خونه بلیط گرفتم وسیله هامم جمع کردم و اومدم اینجا
آجوما : یعنی دختر من تورو دست گیر کرده
کوک : نه افسر مخفی بودم ی افسر ساده نمیتونست دستگیرم کنه همکارم دستگیرم کرد
آجوما : الو وانیا جئون لی سون کنارته ؟ بهش بگو من کارش دارم
کوک : آجوما بهش بگو براش متأسفیمی که پسرش مرده نگو زدنم
یورا : بیا بریم تو اتاقم کارت دارم
کوک : چشم
رفتیم تو اتاق مادرم
یورا : کوک خودت میدونی من مافیام منم زیاد زنده نمیمونم چون پدرت تحدیدم کرده خب من کل باندمو به نامت زد
کوک : مامان تو خیلی تجربه داری خودت میدونی که رئیس هموشونی
یورا : خب اینم جزو اموال منه
کوک : باشه خب چرا تو لباسات
یورا : آهان دارم میرم باند توهم بیا
✿ تو باند ✿
یورا : خب خب این پسر من و رئیس شماست
کوک : سلام " سرد "
همه : چه خفنه
کوک : من ؟ " سرد "
نودو : بله شما آقای جئون
یورا : این خفنه ؟ این خیلیم کیوته
کوک : من ؟
یورا : مثل اینکه یکی.....
کوک : اون یکی گوه خورده " کیوت "
همه : الو بیمارستان
کوک : تا نکشتمتون خفه بشید " سرد "
۲ سال بعد
الان ۲ ساله رئیس باند مادرمم دستور دادم پرونده ی مرگ یوان رو برسی کنن و فهمیدن تخسیر پسرش بوده و امروز رسیدیم کره و میخوایم بریم اداره ی پلیس
کوک : مامان خب این همه کلاس چیه بدو دیگه
یورا : بزار عینک افتابیمو بزنم اهان بریم
رفتیم تو اداره ی پلیس
دوهیون : چطور میتونم کمکتون کنم
کوک : ما کار همه ی شما داریم لطفا به تمام افسراتون بگید بیان
دوهیون : بچه ها همه جمع بشین
ته : چیه میخوای ماهم مثل کوک نابود کنی؟
هانا :
۵.۶k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.