..
تو که گفتی اشک من تن سوز است
ما که ندیدیم قطره ام تن سوزد
تو که گفتی بار ها، نریزم قطره ای از کار ها
ما که ریختیم زار زار ،دانه ای از چشم خونی بارها
تو که دیدی میگریم زار ها، میمیبینم
هر سه خط را تار را
تن نسوزاندی چرا بی احساس؟
#دست نویس های یک دیوانهِ ویرانه
ما که ندیدیم قطره ام تن سوزد
تو که گفتی بار ها، نریزم قطره ای از کار ها
ما که ریختیم زار زار ،دانه ای از چشم خونی بارها
تو که دیدی میگریم زار ها، میمیبینم
هر سه خط را تار را
تن نسوزاندی چرا بی احساس؟
#دست نویس های یک دیوانهِ ویرانه
۲.۴k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.