شروع بی پایان
پارت ۱۰
غذا هامون روسفارش دادیم و چند دقیقه دیقه آوردن نامی :همممممم به به خیلی خوش مزه هس. ولی از ات خوشمزه تر که نیس.
همه برگشیم نگاش کردیم نامی:شوخی کردم. برگشیم غذامون خوردیم بعد تموم کردن غذا هوبی:میگم بریم یه دور تو خیابون بزنیم .همه اوکی دادن
همینطور میرفتیم رسیدیم به یه پارک خیلی ساکت بود ماشین رو نگه داشتیم پیاده شدیم داشتیم تو پارک قدم میزدیم باهم که یهو یونگی دستشو گذاشت رو شکمش و خم شد یونگی: شکمم درد میکنه میگم من برم سرویس بیام. نامی:اوک ات رو هم با خودت ببر+ چی .یونگی با صدای آرومی گفت اره تو هم بیا تو راه گم میشم .نتونستم نه بگم باهم رفتیم بعد از اینکه کارش تموم شد اومد بیرون کنار سرویس رو نیمکت نشسته بودم اومد سرش رو گذاشت رو پاهام و دراز کشید صورتم از خجالت سرخ شده بود یونگی:چیه خجالت میکشی نکنه فکر کردی میخام ببوسمت.
سرش رو از رو پاهام بلند کرد و به صورتم نزدیک شد و به لبام چسبید لباس از پنبه نرم تر و گرم تر بود.
غذا هامون روسفارش دادیم و چند دقیقه دیقه آوردن نامی :همممممم به به خیلی خوش مزه هس. ولی از ات خوشمزه تر که نیس.
همه برگشیم نگاش کردیم نامی:شوخی کردم. برگشیم غذامون خوردیم بعد تموم کردن غذا هوبی:میگم بریم یه دور تو خیابون بزنیم .همه اوکی دادن
همینطور میرفتیم رسیدیم به یه پارک خیلی ساکت بود ماشین رو نگه داشتیم پیاده شدیم داشتیم تو پارک قدم میزدیم باهم که یهو یونگی دستشو گذاشت رو شکمش و خم شد یونگی: شکمم درد میکنه میگم من برم سرویس بیام. نامی:اوک ات رو هم با خودت ببر+ چی .یونگی با صدای آرومی گفت اره تو هم بیا تو راه گم میشم .نتونستم نه بگم باهم رفتیم بعد از اینکه کارش تموم شد اومد بیرون کنار سرویس رو نیمکت نشسته بودم اومد سرش رو گذاشت رو پاهام و دراز کشید صورتم از خجالت سرخ شده بود یونگی:چیه خجالت میکشی نکنه فکر کردی میخام ببوسمت.
سرش رو از رو پاهام بلند کرد و به صورتم نزدیک شد و به لبام چسبید لباس از پنبه نرم تر و گرم تر بود.
۱.۹k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.