وقتی بهت خیانت میکنع
ساعت ۱۱ شب وارد خونه شد و با صدای بلندش گفت
سوگنگ:عشقم کجایی
خودم زدم به خواب و از گریه داشتم میمردم
صبح ساعت ۸: وقتی بلند شدم علیرضا خواب بود و گوشیش پیام آمد رفتم دیدم و
بیبی:عشقم کجابییی پیش زنیکه ای
پس بگو اون شب سه شب گفت میرم پیش فرشاد کجا بوده
پس خودم زدم به خواب دوباره
الان: آمد سمت اتاق
علیرضا:عشقم خوابی
علیرضا:عشقم شام خوردی
مثلا از خواب بلند شدم
ا/ت:سلام عزیزم
ا/ت:وایسادم تو بیای بریم بالا پشت بوم بشینیم و خوراکی بخوریم
علیرضا:باش پس من تا میرم بالا برو وسایل بیار بریم ستاره ها رو نگاه کنیم
علیرضا رفت بالا
رفت یکم چیپس پفک آوردم و چاقومو ور داشتم خیلی طبیعی رفتم بالا و خوراکی ها رو بردم
ا/ت: بفرمایید
علیرضا:مرسی
رفتم پشتش رو کولش نشستم
ا/ت:از مرگ میترسی
علیرضا: بدون تو اره
ا/ت:پس قرار بدون من بمیری
و چاقو تو کمرش زدم
ا/ت:من تو و بیبیت رو با هم میکشم و چاقو تو قلبش زدم و از بالا پشت بوم پرتش کردم
ا/ت: خداحافظ بیب ♥️
سوگنگ:عشقم کجایی
خودم زدم به خواب و از گریه داشتم میمردم
صبح ساعت ۸: وقتی بلند شدم علیرضا خواب بود و گوشیش پیام آمد رفتم دیدم و
بیبی:عشقم کجابییی پیش زنیکه ای
پس بگو اون شب سه شب گفت میرم پیش فرشاد کجا بوده
پس خودم زدم به خواب دوباره
الان: آمد سمت اتاق
علیرضا:عشقم خوابی
علیرضا:عشقم شام خوردی
مثلا از خواب بلند شدم
ا/ت:سلام عزیزم
ا/ت:وایسادم تو بیای بریم بالا پشت بوم بشینیم و خوراکی بخوریم
علیرضا:باش پس من تا میرم بالا برو وسایل بیار بریم ستاره ها رو نگاه کنیم
علیرضا رفت بالا
رفت یکم چیپس پفک آوردم و چاقومو ور داشتم خیلی طبیعی رفتم بالا و خوراکی ها رو بردم
ا/ت: بفرمایید
علیرضا:مرسی
رفتم پشتش رو کولش نشستم
ا/ت:از مرگ میترسی
علیرضا: بدون تو اره
ا/ت:پس قرار بدون من بمیری
و چاقو تو کمرش زدم
ا/ت:من تو و بیبیت رو با هم میکشم و چاقو تو قلبش زدم و از بالا پشت بوم پرتش کردم
ا/ت: خداحافظ بیب ♥️
۴.۴k
۱۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.