خون اشام کیوت پارت ۱
سلام من لینا هستم و ۲۰ سالمه و تنها زندگی میکنم و ایرانی هستم که اومدم کره و پدر و مادرم توی تصادف مردن.
الارم گوشیم ساعت ۸ صبح زنگ خورد و من با کلی بدبختی از تختم بلند شدم. رفتم صبحونه خوردم و لباسم رو پوشیدم و رفتم مدرسه.
(پرش زمانی به مدرسه)
لینا: عه سلام خره چطوری
جیا: صلم خوفم گاو من
جیا: نظرت چیه امروز باهم بریم بیرون؟
لینا: نمیدونم
جیا: میمون یعنی چی که نمیدونم باید بیایی
لینا: عههه حالا خبرشو میدم
جیا: اوکی خب دیگه بریم سر کلاس
جیا:باش
از زبان راوی:
معلم اومد و درس داد و کلی چرت و پرت گفت و بعد از یه ساعت زنگ تفریح خورد.
لینا: اخیش بلاخاره تموم شد چه قدر یارو زر میزد
جیا: اره حاجی مغزم رو خورد
مدیر مدرسه: دانش اموزان گلم فردا قراره برای درسمون به اردو بریم و توی جنگله فردا وسایل مورد نیاز رو بیارین.
همه: هورااا اخجوونننن
(بعد مدرسه)
از زبان راوی:
لینا و جیا از هم دیگه خدافظی کردن و رفتن که...
(ببخشید بد شد)
شرطا:۱۰ تا لایک و ۵ تا کامنت
لطفا حمایت کنید تا انرژی بگیرم❤😄
من برای اولین بار دارم فیک مینویسم و اگه بد شد واقعا ببخشید سعی میکنم بهتر بنویسم
الارم گوشیم ساعت ۸ صبح زنگ خورد و من با کلی بدبختی از تختم بلند شدم. رفتم صبحونه خوردم و لباسم رو پوشیدم و رفتم مدرسه.
(پرش زمانی به مدرسه)
لینا: عه سلام خره چطوری
جیا: صلم خوفم گاو من
جیا: نظرت چیه امروز باهم بریم بیرون؟
لینا: نمیدونم
جیا: میمون یعنی چی که نمیدونم باید بیایی
لینا: عههه حالا خبرشو میدم
جیا: اوکی خب دیگه بریم سر کلاس
جیا:باش
از زبان راوی:
معلم اومد و درس داد و کلی چرت و پرت گفت و بعد از یه ساعت زنگ تفریح خورد.
لینا: اخیش بلاخاره تموم شد چه قدر یارو زر میزد
جیا: اره حاجی مغزم رو خورد
مدیر مدرسه: دانش اموزان گلم فردا قراره برای درسمون به اردو بریم و توی جنگله فردا وسایل مورد نیاز رو بیارین.
همه: هورااا اخجوونننن
(بعد مدرسه)
از زبان راوی:
لینا و جیا از هم دیگه خدافظی کردن و رفتن که...
(ببخشید بد شد)
شرطا:۱۰ تا لایک و ۵ تا کامنت
لطفا حمایت کنید تا انرژی بگیرم❤😄
من برای اولین بار دارم فیک مینویسم و اگه بد شد واقعا ببخشید سعی میکنم بهتر بنویسم
۹.۷k
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.