🖇 𝚗𝚊𝚞𝚐𝚑𝚝𝚢 𝚖𝚊𝚗𝚊𝚐𝚎𝚛 🖇
🖇 𝚗𝚊𝚞𝚐𝚑𝚝𝚢 𝚖𝚊𝚗𝚊𝚐𝚎𝚛 🖇
🖇 𝚙𝚊𝚛𝚝 𝟹𝟶 🖇
ات: لپشو میبوسه*
جونگکوک: سرنگههه..♡
ات: لبخند*
ات: آممم کوکیا.
جونگکوک: جانم.
ات: نظرت چیه بریم؟
جونگکوک: بریم؟ کجا بریم؟
ات: هتل.
جونگکوک: چرا؟
ات: چونکه ساعت ۸ و ۴۰ دقیقهس.
جونگکوک: چقدر زود گذشت!
ات: اوهوم.
جونگکوک: باشه پس... بریم.(دست ات رو میگیره)
میرسن هتل*
(اعضا تو لابی هتل منتظر کوک بودن، که میبینن کوک و ات دست تو دست هم وارد میشن.)
جونگکوک: سلااام.(پر انرژی)
ات: سلام. (دستشو جدا میکنه)
اعضا: سلام.
تهیونگ:کوک خبریه؟
جونگکوک: آره( خوشحال)
اعضا: اوووووو
جونگکوک: من امروز به ات درخواست دادم و اون درخواستمو قبول کرد.
تهیونگ: پس یعنی ات زن داداشمونه؟
جونگکوک: (سر تکون میده)
جیهوپ: مبارکه.... زودتر دست به کار شید من میخوام عمو بشم.
جونگکوک: یااااا
جیمین: امشب جشن نمی گیریم؟
جین: معلومه که میگیریم. ناسلامتی جونگکوکی مون زن گرفت این مناسبت خیلی مهمیه!!!
____________________________
لایک و کامنت یادتون نره🖇🌚🖤
🖇 𝚙𝚊𝚛𝚝 𝟹𝟶 🖇
ات: لپشو میبوسه*
جونگکوک: سرنگههه..♡
ات: لبخند*
ات: آممم کوکیا.
جونگکوک: جانم.
ات: نظرت چیه بریم؟
جونگکوک: بریم؟ کجا بریم؟
ات: هتل.
جونگکوک: چرا؟
ات: چونکه ساعت ۸ و ۴۰ دقیقهس.
جونگکوک: چقدر زود گذشت!
ات: اوهوم.
جونگکوک: باشه پس... بریم.(دست ات رو میگیره)
میرسن هتل*
(اعضا تو لابی هتل منتظر کوک بودن، که میبینن کوک و ات دست تو دست هم وارد میشن.)
جونگکوک: سلااام.(پر انرژی)
ات: سلام. (دستشو جدا میکنه)
اعضا: سلام.
تهیونگ:کوک خبریه؟
جونگکوک: آره( خوشحال)
اعضا: اوووووو
جونگکوک: من امروز به ات درخواست دادم و اون درخواستمو قبول کرد.
تهیونگ: پس یعنی ات زن داداشمونه؟
جونگکوک: (سر تکون میده)
جیهوپ: مبارکه.... زودتر دست به کار شید من میخوام عمو بشم.
جونگکوک: یااااا
جیمین: امشب جشن نمی گیریم؟
جین: معلومه که میگیریم. ناسلامتی جونگکوکی مون زن گرفت این مناسبت خیلی مهمیه!!!
____________________________
لایک و کامنت یادتون نره🖇🌚🖤
۲.۲k
۲۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.