ادامه
از زبان ا/ت
سه هفته از جدا شدن من و تهیونگ میگذره امروز دیگه واقعا از هر شب گریه کردن خسته شده بودم میخواستم خودکشی کنم تیغ رو برداشتم ولی گفتم برم جایی که اولیم با با تهیونگ آشنا شدم رفتم میخواستم خودم و پرت کنم کلی آدم دورم جمع شده بود همین که خواستم خودم و پرت کنم که یه نفر اومد دستم و گرفت تهیونگ بود گفت بزارم توضیح بده منم گفتم
ا/ت:خیلی خب توضیح بده
تهیونگ:ببین من واقعا ازت معذرت میخوام من اصلا نمیفهمیدم دارم چیکار میکنم الان فهمیدم که داشتم چه غلطی میکردم(دور از جونت عزیزم کاری که شده من جاش بودم میبخشیدمت لیاقتت و نداره😁)میشه من و ببخشی🥺
ا/ت:خیلی خب میبخشمت
از زبان تهیونگ
وقتی گفت میبخشمت خیلی خوشحال شدم انگار داشتم رو ابرا پرواز میکردم
از زبان ا/ت
وقتی گفتم میبخشمت خیلی ذوق کرد رفتم جلو و لبشو بوسیدم
تهیونگ:خیلی دوست دارم
ا/ت:منم دوست دارم
و بعد
از زبان تهیونگ
اومد جلو لبمو بوسید بعد گفتم خیلی دوست دارم اونم گفتم منم خیلی دوست دارم
ولی بعدش گفت
ا/ت:ببخشید ولی دوست داشتم
و بعد خودشو از پرتگاه پرت کرد پایین
پلیس و دکترا و غریق نجات ها اومدن ا/ت رو پیدا کردن بردن بیمارستان منم دنبالشون رفتم دکتر بعد از یک ساعت اومد گفت
دکتر:خانم ا/ت بهوش اومدن
منم با خوشحالی رفتم
تهیونگ:ا/ت خواهش میکنم من و ببخش
اما اون یه کلمه هم حرف نزد
یه دفعه گفت
از زبان ا/ت
وقتی گریه اشو دیدم خیلی قلبم درد گرفت بهش گفتم
ا/ت بخشیدمت ولی دیگه آیت کار و نکن چون دفعه بعد دیگه بخششی در کار نیست
تهیونگ خوشحال شد و ا/ت رو بغل کرد و بوسی و به خوبی خوشی زندگی کردن و تمام
میدونم خیلی بد شد آخرش
ولی خدایی راستش و بگید با بقیه فیک های خیانت فرق نداشت راستش و بگید
سه هفته از جدا شدن من و تهیونگ میگذره امروز دیگه واقعا از هر شب گریه کردن خسته شده بودم میخواستم خودکشی کنم تیغ رو برداشتم ولی گفتم برم جایی که اولیم با با تهیونگ آشنا شدم رفتم میخواستم خودم و پرت کنم کلی آدم دورم جمع شده بود همین که خواستم خودم و پرت کنم که یه نفر اومد دستم و گرفت تهیونگ بود گفت بزارم توضیح بده منم گفتم
ا/ت:خیلی خب توضیح بده
تهیونگ:ببین من واقعا ازت معذرت میخوام من اصلا نمیفهمیدم دارم چیکار میکنم الان فهمیدم که داشتم چه غلطی میکردم(دور از جونت عزیزم کاری که شده من جاش بودم میبخشیدمت لیاقتت و نداره😁)میشه من و ببخشی🥺
ا/ت:خیلی خب میبخشمت
از زبان تهیونگ
وقتی گفت میبخشمت خیلی خوشحال شدم انگار داشتم رو ابرا پرواز میکردم
از زبان ا/ت
وقتی گفتم میبخشمت خیلی ذوق کرد رفتم جلو و لبشو بوسیدم
تهیونگ:خیلی دوست دارم
ا/ت:منم دوست دارم
و بعد
از زبان تهیونگ
اومد جلو لبمو بوسید بعد گفتم خیلی دوست دارم اونم گفتم منم خیلی دوست دارم
ولی بعدش گفت
ا/ت:ببخشید ولی دوست داشتم
و بعد خودشو از پرتگاه پرت کرد پایین
پلیس و دکترا و غریق نجات ها اومدن ا/ت رو پیدا کردن بردن بیمارستان منم دنبالشون رفتم دکتر بعد از یک ساعت اومد گفت
دکتر:خانم ا/ت بهوش اومدن
منم با خوشحالی رفتم
تهیونگ:ا/ت خواهش میکنم من و ببخش
اما اون یه کلمه هم حرف نزد
یه دفعه گفت
از زبان ا/ت
وقتی گریه اشو دیدم خیلی قلبم درد گرفت بهش گفتم
ا/ت بخشیدمت ولی دیگه آیت کار و نکن چون دفعه بعد دیگه بخششی در کار نیست
تهیونگ خوشحال شد و ا/ت رو بغل کرد و بوسی و به خوبی خوشی زندگی کردن و تمام
میدونم خیلی بد شد آخرش
ولی خدایی راستش و بگید با بقیه فیک های خیانت فرق نداشت راستش و بگید
۱۱.۵k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.