رمان دختر موفق

رمان دختر موفق
پارت²


بریم🤩🥳

از زبون برگزار کننده ی مسابقه
خب شرکت کننده هاجاسمین و الیا و جولی در مقابل الکس بلکس بِل خب شروع🤼‍♀️🤼‍♂️🤼‍♂️ الیا به الکس حمله میکنه و جاسمین به بلکس و الیا به بِل اره بدویید
تمام
ووو
برنده کسی نیست جز😁


جاسمییین🤩
جاسمین و الیا و جولی:🤩🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳💃💃💃👯‍♂️🤳
بفرمایید اینم جام🏆برای جاسمین اینم برای الیا🎖️اینم برای جولی🏅اینم سه تا بلیط سینما🎟️🎟️🎟️🎪
اما
باید به ماجرا جویی برید و گنج رو بدست بیارید و برای من بیارید

جاسمین:کی باید بریم
فردا صبح ساعت۵:۰۰
جاسمین:اوکی بچه بدویید بریم اماده شیم


🤺توخونه🤺
از زبون جاسمین
به مامان بابام گفتم از خوشحالی بال دراوردن خب رفتم تو اتاق دوربین فیلم برداریم رو برداشتم و به بچه ها هام گفتم هرچی من برمیدارم شماهم بردارین خب بعدش۸تا بشکه اب و سه تا کیف پر از وسیله مداد و پاک کن و دفتر و خودکار و خیلی چیز های دیگه

فردا صبح

دافنه:دخترم جاسمین بیا اینجا بیا تو بغلم مواظب خودت باش♥️
جاسمین:باباباشه مامان دلم واست تنگ میشه😭
دافنه:گریه نکن نکن اِ الانم میخوای بری ماجرا جویی گریه نکن دیگه
جاسمین:باشه🤧
جک:دخترم بیا اینجا
اره بیا بغلم
جاسمین:😥😓😿😭دلم برات تنگ میشه
جک:منم همینطور 😘ببین منو اَگه گریه کنی دیگه نه من نه تو باشه خداحافظ
جاسمین:خدافظ مامان خدافظ بابا


پارت³فردا

بابای😘