Hard love. Part 6
ویو ته
یهو اون یارو دستمو کشید هوففففف ببین به چه روزی گرفتار شدم
اوووووووووو عجب عمارتی عمارتم که نه کاخیه واسه خودش هعییی یدونه ازین خونه هام ای کاش داشتیم موقع فرار اصن دقت نکردما
همینطوری منو گرفته بودو میبردم تو خونه مث اینکه خیلیی از دستم عصبانی بود
واو عجب عضله هاییی داره او تتو هاششش خوش به حال دوس دخترش اصن دوس دختر داره یا نه
یکی زدم تو کله خودم تهیونگ تو این وضعیت به چی فکر میکنید
بگذریم این عمارت انقد بزرگ بود که چند دقیقه طول کشید که از حیاط که نه باغ خارج شیم درو باز کار رفتیم داخل واوووووووو ناموصا پشمام که هیچی خودمم ریخته بودم داخل حتی از بیرونم قشنگ تر بود مگه اون کی بود که این خونرو داشت اینقدر تو افکارم غرق شده بودم که نفهمیدم کی رو مبل پرتم کرد وقتی به خودم اومدم دیدم همینطوری داره بهم نزدیک میشه واییییییییییی چرا قلبم اینقدر تند میزنههههههه من در برابر اون هیچ بودم حتی نمیدونستم باید تو اون موقع چیکار کنم
یهو شروع کرد به حرف
مرد: که میخواستی فرار کنی کیم تهیونگ هوم؟
تهیونگ: یااا ت تو اسم م منو از کجا میدونی؟؟(با لکنت و ترس)
که یهو مرده یه خنده ی خیلی جذاب کرد واو چه خنده ی قشنگ و جذابی داره
مرد: قراره با هم کارای زیادی کنیم کیم تهیونگ(با پوزخند)
مرد : خوب اول باید قانونا رو بهت بگم
تهیونگ : قانون؟؟ یااا تو همون وایسا جونکگک... جوکوک ..چی بود اسمت اهاااا یادم اومد تو همون جونگ کوک نیستی
جونگ کوک :درسته (با پوزخند مورموز)
یهو اون یارو دستمو کشید هوففففف ببین به چه روزی گرفتار شدم
اوووووووووو عجب عمارتی عمارتم که نه کاخیه واسه خودش هعییی یدونه ازین خونه هام ای کاش داشتیم موقع فرار اصن دقت نکردما
همینطوری منو گرفته بودو میبردم تو خونه مث اینکه خیلیی از دستم عصبانی بود
واو عجب عضله هاییی داره او تتو هاششش خوش به حال دوس دخترش اصن دوس دختر داره یا نه
یکی زدم تو کله خودم تهیونگ تو این وضعیت به چی فکر میکنید
بگذریم این عمارت انقد بزرگ بود که چند دقیقه طول کشید که از حیاط که نه باغ خارج شیم درو باز کار رفتیم داخل واوووووووو ناموصا پشمام که هیچی خودمم ریخته بودم داخل حتی از بیرونم قشنگ تر بود مگه اون کی بود که این خونرو داشت اینقدر تو افکارم غرق شده بودم که نفهمیدم کی رو مبل پرتم کرد وقتی به خودم اومدم دیدم همینطوری داره بهم نزدیک میشه واییییییییییی چرا قلبم اینقدر تند میزنههههههه من در برابر اون هیچ بودم حتی نمیدونستم باید تو اون موقع چیکار کنم
یهو شروع کرد به حرف
مرد: که میخواستی فرار کنی کیم تهیونگ هوم؟
تهیونگ: یااا ت تو اسم م منو از کجا میدونی؟؟(با لکنت و ترس)
که یهو مرده یه خنده ی خیلی جذاب کرد واو چه خنده ی قشنگ و جذابی داره
مرد: قراره با هم کارای زیادی کنیم کیم تهیونگ(با پوزخند)
مرد : خوب اول باید قانونا رو بهت بگم
تهیونگ : قانون؟؟ یااا تو همون وایسا جونکگک... جوکوک ..چی بود اسمت اهاااا یادم اومد تو همون جونگ کوک نیستی
جونگ کوک :درسته (با پوزخند مورموز)
۴.۵k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.