پارت ۲:
ویو یون سو : میخاستم بیام سر کلاس که یهو معاون زنگ زد گوشیم و گفت : یون سو بیا دانش آموز جدید دارم راهنماییش کن سر کلاس
اومدم سمت در کلاس که با یه پسر قدبلند جذاب و دختر کش مواجه شدم اما زیادی سرد و جدی به نظر می آمد رفتم تو معاون گفت آقای کیم ایشون نماینده کلاس هستن با ایشون تشریف ببرید
گفتم این کیه که حتا معاون با اون عظمتیش بهش میگه آقا گفتم : بیاید از این طرف
ویو تهیونگ : تو دفتر نشسته بودم که دختری اومد تو که خیلی خوشگل و کیوت بود به روی خودم نیاوردم و باهاش رفتم سمت کلاس رفتیم تو و من خودم رو معرفی کردم سلا من کیم تهیونگ هستم و از دیدنتون خوشحال شدم معلم گفت : آقای کیم میتونید بشینید جای شما کنار نماینده کلاس هستش رفتم و کنار اون دختره نشستم و ایرپادم رو گذاشتم و اهنگ گوش میکردم تا زنگ بخوره برم بیرون از درس دور شم
ویو یون سو : زنگ خورد با سو آ رفتیم به سمت بوفه و تو صف موندیم تا نوبتمون بشه ۲۰ دقیقه وایساده بودم خیلی شلوغ بود صف طولانی بود چی اون پسره اومد و مدیدمون گفت همه برید کنار تا آقای کیم خریدشون رو بکنن همه رفتن کنار بجز من گفتم : این آقای کی هستش تا بیاد جای من که نیم ساعته وایسادم رو بگیره و با خیال راحت خرید کنه چی اومد جلو و تو گوشم گفت : اگه میخوای زجر نکشی و نمیری برو کنار زر نزن
پسره کودن *توی ذهنش
ادمین :خودتی 😐
ویو کوک : داشتم تو حیاط قدم میزدم که چشمم خوردبه تهیونگ رفتم سمتش و گفتم : آقای ته چخبر
تهیونگ گفت :سلامتی رفیق قدیمی
رفتم کلاس کلاس که تموم شد زنگ خورد و رفتم سوار بنزم شدم و رفتم تو جاده
ویو یون سو : داشتم میرفتم سمت خونه چی چراغ وسط جاده قرمز شد چی یهو
خماریییییی
دوستان شرط نمیزارم تا ببینم چی میشه😊
نگا چقدر بخشندم 😂😂😁
اومدم سمت در کلاس که با یه پسر قدبلند جذاب و دختر کش مواجه شدم اما زیادی سرد و جدی به نظر می آمد رفتم تو معاون گفت آقای کیم ایشون نماینده کلاس هستن با ایشون تشریف ببرید
گفتم این کیه که حتا معاون با اون عظمتیش بهش میگه آقا گفتم : بیاید از این طرف
ویو تهیونگ : تو دفتر نشسته بودم که دختری اومد تو که خیلی خوشگل و کیوت بود به روی خودم نیاوردم و باهاش رفتم سمت کلاس رفتیم تو و من خودم رو معرفی کردم سلا من کیم تهیونگ هستم و از دیدنتون خوشحال شدم معلم گفت : آقای کیم میتونید بشینید جای شما کنار نماینده کلاس هستش رفتم و کنار اون دختره نشستم و ایرپادم رو گذاشتم و اهنگ گوش میکردم تا زنگ بخوره برم بیرون از درس دور شم
ویو یون سو : زنگ خورد با سو آ رفتیم به سمت بوفه و تو صف موندیم تا نوبتمون بشه ۲۰ دقیقه وایساده بودم خیلی شلوغ بود صف طولانی بود چی اون پسره اومد و مدیدمون گفت همه برید کنار تا آقای کیم خریدشون رو بکنن همه رفتن کنار بجز من گفتم : این آقای کی هستش تا بیاد جای من که نیم ساعته وایسادم رو بگیره و با خیال راحت خرید کنه چی اومد جلو و تو گوشم گفت : اگه میخوای زجر نکشی و نمیری برو کنار زر نزن
پسره کودن *توی ذهنش
ادمین :خودتی 😐
ویو کوک : داشتم تو حیاط قدم میزدم که چشمم خوردبه تهیونگ رفتم سمتش و گفتم : آقای ته چخبر
تهیونگ گفت :سلامتی رفیق قدیمی
رفتم کلاس کلاس که تموم شد زنگ خورد و رفتم سوار بنزم شدم و رفتم تو جاده
ویو یون سو : داشتم میرفتم سمت خونه چی چراغ وسط جاده قرمز شد چی یهو
خماریییییی
دوستان شرط نمیزارم تا ببینم چی میشه😊
نگا چقدر بخشندم 😂😂😁
۲۰۸
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.