وقتی به زور ازدواج می کنی پارت۶۹
مدتی بعد
جیهوپ ا.ت رو براید استایل بغل کرد و برد عمارت
ا.ت خیلی کیوت دستس و گذاشت رو سین......ه ی جیهوپ و خوابیده بود
روی تخت درازش داد و رفت بیرون تا ببینه که جین هو چطوره
جین هو با دیدن جیهوپ توی آشپز خونه خودس رو بیشتر نزدیک آجوما برد و در گوشش آروم گفت
جین هو:آجوما نجاتم بده الان بابا من می بره زیر زمین
و همین طوربیشتر سمت آجوما می رفت
آجوما:عزیزم مراقبتم نگران نباش
جیهوپ:نمی یای پیشم عزیزدلم
جین هو بازم سمت آجوما موند
جیهوپرفت سمتش و بغلش کرد جین هو هم سرش انداخته بود پایین و با انگشتاش بازی می کرد
جیهوپ:ممنونم آجوما
آجوما هم سرَی تکون داد
جیهوپ:آجومابرو بالا پیش ا.ت
آجوما بلند شد و رفت الان جین هو وجیهوپ پیش هم بودن
جیهوپ روی یکی از صندلی ها نشست
و جین هو رو روی میز جلویی گذاشت
جین هو بازم سرش پایین بود
جیهو:خب اول از همه میگم که اشتباه کردم لطفا منو بخاطر امروز ببخش
جین هو با تعجب سرش آورد بالا
جیهوپ:خب باید بهم حق بدید امروز دیگه خیلی دعوا کردید منم عصبانی شدم
جین هو:بب..خشید
دیگه تکرار نمیشه
جیهوپ :خب خوشحالم که فهمیدی دیگه نباید منو عصبانی کنی باشه
جین هو:چشم
جیهوپ:آفرین ......حالا یه خبر برات دارم......خیلی فکر کنم خوشحال بشی
جین هو:(چینی به بینیش داد)چه خبری
جیهوپ:قرار هست .....یه خواهر یا برادر داشته باشی از این به بعد ....
جین هو:واقعا
خودش رو پرت کرد توی بغل جیهوپ
جین هو:واقعا خیلی خوب میشه می تونه با من بازی
جیهوپ:آره بزرگتر که شد می تونه
جین هو:😍😍😍😍
جیهوپ😁
باید قول بدی تا وقتی که بچه به دنیا می یاد دیگه مراقب مامان باشی
جین هو:حتما همیشه مراقبشم
جیهوپ ،جین هو رو بلند کرد و رفت پیش پرستارش و جین هو رو به اون سپرد و خودش رفت پیش ا.ت و در رو باز کرد
جیهوپ ا.ت رو براید استایل بغل کرد و برد عمارت
ا.ت خیلی کیوت دستس و گذاشت رو سین......ه ی جیهوپ و خوابیده بود
روی تخت درازش داد و رفت بیرون تا ببینه که جین هو چطوره
جین هو با دیدن جیهوپ توی آشپز خونه خودس رو بیشتر نزدیک آجوما برد و در گوشش آروم گفت
جین هو:آجوما نجاتم بده الان بابا من می بره زیر زمین
و همین طوربیشتر سمت آجوما می رفت
آجوما:عزیزم مراقبتم نگران نباش
جیهوپ:نمی یای پیشم عزیزدلم
جین هو بازم سمت آجوما موند
جیهوپرفت سمتش و بغلش کرد جین هو هم سرش انداخته بود پایین و با انگشتاش بازی می کرد
جیهوپ:ممنونم آجوما
آجوما هم سرَی تکون داد
جیهوپ:آجومابرو بالا پیش ا.ت
آجوما بلند شد و رفت الان جین هو وجیهوپ پیش هم بودن
جیهوپ روی یکی از صندلی ها نشست
و جین هو رو روی میز جلویی گذاشت
جین هو بازم سرش پایین بود
جیهو:خب اول از همه میگم که اشتباه کردم لطفا منو بخاطر امروز ببخش
جین هو با تعجب سرش آورد بالا
جیهوپ:خب باید بهم حق بدید امروز دیگه خیلی دعوا کردید منم عصبانی شدم
جین هو:بب..خشید
دیگه تکرار نمیشه
جیهوپ :خب خوشحالم که فهمیدی دیگه نباید منو عصبانی کنی باشه
جین هو:چشم
جیهوپ:آفرین ......حالا یه خبر برات دارم......خیلی فکر کنم خوشحال بشی
جین هو:(چینی به بینیش داد)چه خبری
جیهوپ:قرار هست .....یه خواهر یا برادر داشته باشی از این به بعد ....
جین هو:واقعا
خودش رو پرت کرد توی بغل جیهوپ
جین هو:واقعا خیلی خوب میشه می تونه با من بازی
جیهوپ:آره بزرگتر که شد می تونه
جین هو:😍😍😍😍
جیهوپ😁
باید قول بدی تا وقتی که بچه به دنیا می یاد دیگه مراقب مامان باشی
جین هو:حتما همیشه مراقبشم
جیهوپ ،جین هو رو بلند کرد و رفت پیش پرستارش و جین هو رو به اون سپرد و خودش رفت پیش ا.ت و در رو باز کرد
۶۱.۰k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.