نامه هایی که هیچ وقت به دستت نرسید ۱۷ شهریور ۱۴۰۱
سلام محبوب قلبم !
کم کم شهریور هم داره رخت بر می بنده و بوی مهر میاد .
گفتم بوی مهر !! کاش واقعا کمی بوی مهر ومحبت هم می اومد .اونجوری دنیا جای قابل تحمل تری میشد برای زندگی .ولی دریغ که آدمها از تمام توانشون استفاده میکنن برای رنجوندن هم !! برای دور شدن و دور شدن و دور شدن .... و حواسشون نیست که دنیا کوچیکه و زمین گرده !! هر چی از یکی دور میشی داری یه جورایی بهش نزدیک هم میشی ولی این بار که باهاش روبرو بشی شرمنده ای و نمیتونی توی چشماش نگاه کنی ...
فرشته جان ! تو اینجوری نبودی ..مثل آدمها دنبال دور شدن نبودی ...تو برعکس همه آدمها از تمام توانت استفاده کردی برای موندن و مهربونی کردن . اخم و تندی و تلخی های تو هم شیرین بود .اصلا اخم به اون چشم و ابروی دلبری تو نمیاد .چین و چروک به پیشونی ماهت نمیاد .... از لب شیرینت جز حرفهای به شیرینی عسل جاری نمیشه ... تو فرشته ای ، آدم معمولی نیستی ...
یادته روزای اولی رو که با هم آشنا شدیم ؟؟ پیمان بستیم از محبت کردن خسته نشیم و کم نیاریم ..
الان هر دو از جفای آدمهای روزگار شکسته و خسته ایم ولی دست از عهد و پیمانمون برنداشتیم .
عشق تو منو سرپا نگه داشته وگرنه این مجسمه سالهای سال بود که فروریخته بود....تو تنهای دلخوشی این سالهای خشکسالی محبتی .زلال و گوارا بمون برام فرشته مهربون روئیاهام ....
م.ح( کیمیاگر)
کم کم شهریور هم داره رخت بر می بنده و بوی مهر میاد .
گفتم بوی مهر !! کاش واقعا کمی بوی مهر ومحبت هم می اومد .اونجوری دنیا جای قابل تحمل تری میشد برای زندگی .ولی دریغ که آدمها از تمام توانشون استفاده میکنن برای رنجوندن هم !! برای دور شدن و دور شدن و دور شدن .... و حواسشون نیست که دنیا کوچیکه و زمین گرده !! هر چی از یکی دور میشی داری یه جورایی بهش نزدیک هم میشی ولی این بار که باهاش روبرو بشی شرمنده ای و نمیتونی توی چشماش نگاه کنی ...
فرشته جان ! تو اینجوری نبودی ..مثل آدمها دنبال دور شدن نبودی ...تو برعکس همه آدمها از تمام توانت استفاده کردی برای موندن و مهربونی کردن . اخم و تندی و تلخی های تو هم شیرین بود .اصلا اخم به اون چشم و ابروی دلبری تو نمیاد .چین و چروک به پیشونی ماهت نمیاد .... از لب شیرینت جز حرفهای به شیرینی عسل جاری نمیشه ... تو فرشته ای ، آدم معمولی نیستی ...
یادته روزای اولی رو که با هم آشنا شدیم ؟؟ پیمان بستیم از محبت کردن خسته نشیم و کم نیاریم ..
الان هر دو از جفای آدمهای روزگار شکسته و خسته ایم ولی دست از عهد و پیمانمون برنداشتیم .
عشق تو منو سرپا نگه داشته وگرنه این مجسمه سالهای سال بود که فروریخته بود....تو تنهای دلخوشی این سالهای خشکسالی محبتی .زلال و گوارا بمون برام فرشته مهربون روئیاهام ....
م.ح( کیمیاگر)
۱۶.۵k
۱۷ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.