پارت 15
بعد خوندن یه تست رقصم دادم و تمام مشخصات مثل قد و وزن و .... رو ازم پرسید و گفت که سه روز دیگه بهم خبر میدن .
از اتاق اومدم بیرون و داشتم خیلی اروم از کمپانی خارج میشدم و سرم پایین بود که به یه چیز سفت برخورد کردم و افتادم روی زمین سرم رو که بالا اوردم یه مردی که قد نسبتا بلندی داشت و شونه های پهن مواجه شدم که داره نگاهم میکنه و بعد روبه روم میشینه
مرده : ببخشید حواسم نبود حالتون خوبه ؟
وای چقدر با ادب بود اما نتونستم قیافشو تشخیص بدم
میسو : نه چیزی نیست من باید حواسمو جمع میکردن
بعد دستشو دراز کرد تا بلندم کنه منم دستشو گرفتم و بلند شدم . تشکر کردم و رفتم . جلوی در کمپانی وایسادم تا یه تاکسی گیرم بیاد . تاکسی رو که گرفتم رفتم خونه ی خودم خدارو شکر ادرس این خونه رو فیلیکس نداشت .
بعد که وارد خونه شدم خیلی اروم تویشرتمو در اوردم و روی مبل گذاشتم ، رفتم طبقه ی در اتاقم رو باز کردم همه جا تاریک ساکت و ترسناک بود
رفتم روی تختمم کاملا ولو بودم و داشت خوابم میبرد که گوشیم زنگ خورد با بی حالی هوفی کشیدم و گوشی رو نگاه کردم تا ببینم کیه وای خدا سوانا بود با کلافگی جواب دادم که با جیغ و داد وحشدناکی مواجه شدم
سوانا : کدوم گوری هست سگ نفهم مگه تو کرو کوری نمیبینی انقدر منو هیون و فیلیکس بهت زنگ زدیم کرِ خررررر
میسو : اروم باش عزیزم خوب گوشیم سایلنت بود
سوانا : خب الان بگو کدوم گوری هستی و کجا بودی
میسو : رفته بودم کمپانیه بیگ هیت الانم خونه ام
سوانا : چرا کمپانی چه گوهی میخوردی ؟
میسو : تست میدادم
سوانا : تست چی؟
میسو : تست برای کاراموزی
سوانا : عررررررر جدیی ؟ قبول شدی
میسو : معلوم نیست تا سه روز دیگه
سوانا : خب چرا فیلیکس انقدر نگرانه ؟
میسو : چون دوست نداره من اودیشن بدم و از اون بالاتر باشم
سوانا : اها ، خب پس برو بخواب تا سه روز دیگه حواب گرفی بهم زنگ بزن بای
میسو : اوکی بای
قطع کردم گوشی رو روی میز کنار تختم گذاشتم و خودمو روی تخت پرت کردم و چند دقیقه بعد خوابم برد
صبح
با نفس تنگی بلند شدم ، انگار داشتم خفه میشدم سریع خودمو با کلی بدبختی رسوندم به کمدی که قرصام توش بودن چند تا قرص رو براشتم و خوردم یکم حالم بهترشد اما نه خیلی بازم درد رو تو قفسه سینه ام احساس میشد سریع لباس عوض کردم و رفتم توی ماشینم و به سمت بیمارستان راه افتادم بعد چند دقیقه رسیدم
تا پارت بعدی
از اتاق اومدم بیرون و داشتم خیلی اروم از کمپانی خارج میشدم و سرم پایین بود که به یه چیز سفت برخورد کردم و افتادم روی زمین سرم رو که بالا اوردم یه مردی که قد نسبتا بلندی داشت و شونه های پهن مواجه شدم که داره نگاهم میکنه و بعد روبه روم میشینه
مرده : ببخشید حواسم نبود حالتون خوبه ؟
وای چقدر با ادب بود اما نتونستم قیافشو تشخیص بدم
میسو : نه چیزی نیست من باید حواسمو جمع میکردن
بعد دستشو دراز کرد تا بلندم کنه منم دستشو گرفتم و بلند شدم . تشکر کردم و رفتم . جلوی در کمپانی وایسادم تا یه تاکسی گیرم بیاد . تاکسی رو که گرفتم رفتم خونه ی خودم خدارو شکر ادرس این خونه رو فیلیکس نداشت .
بعد که وارد خونه شدم خیلی اروم تویشرتمو در اوردم و روی مبل گذاشتم ، رفتم طبقه ی در اتاقم رو باز کردم همه جا تاریک ساکت و ترسناک بود
رفتم روی تختمم کاملا ولو بودم و داشت خوابم میبرد که گوشیم زنگ خورد با بی حالی هوفی کشیدم و گوشی رو نگاه کردم تا ببینم کیه وای خدا سوانا بود با کلافگی جواب دادم که با جیغ و داد وحشدناکی مواجه شدم
سوانا : کدوم گوری هست سگ نفهم مگه تو کرو کوری نمیبینی انقدر منو هیون و فیلیکس بهت زنگ زدیم کرِ خررررر
میسو : اروم باش عزیزم خوب گوشیم سایلنت بود
سوانا : خب الان بگو کدوم گوری هستی و کجا بودی
میسو : رفته بودم کمپانیه بیگ هیت الانم خونه ام
سوانا : چرا کمپانی چه گوهی میخوردی ؟
میسو : تست میدادم
سوانا : تست چی؟
میسو : تست برای کاراموزی
سوانا : عررررررر جدیی ؟ قبول شدی
میسو : معلوم نیست تا سه روز دیگه
سوانا : خب چرا فیلیکس انقدر نگرانه ؟
میسو : چون دوست نداره من اودیشن بدم و از اون بالاتر باشم
سوانا : اها ، خب پس برو بخواب تا سه روز دیگه حواب گرفی بهم زنگ بزن بای
میسو : اوکی بای
قطع کردم گوشی رو روی میز کنار تختم گذاشتم و خودمو روی تخت پرت کردم و چند دقیقه بعد خوابم برد
صبح
با نفس تنگی بلند شدم ، انگار داشتم خفه میشدم سریع خودمو با کلی بدبختی رسوندم به کمدی که قرصام توش بودن چند تا قرص رو براشتم و خوردم یکم حالم بهترشد اما نه خیلی بازم درد رو تو قفسه سینه ام احساس میشد سریع لباس عوض کردم و رفتم توی ماشینم و به سمت بیمارستان راه افتادم بعد چند دقیقه رسیدم
تا پارت بعدی
۹.۱k
۲۷ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.