Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۱۳۵
ارزو:سلام اقا میکائل
میکائل:سلام ارزو خانوم
ارزو:من برای اگاهیتون امدم که مدل قدی میخواستین
میکائل:بله بشین
منشی در زد و امد داخل
منشی: اقا من برم دیگه
میکائل: اره برو کلید هایی شرکت رو بزار رو میز
منشی: چشم خدانگهدار
منشیم رفت ک ارزو امد رو میز نشست
ارزو: دلم برات تنگ شده بود
میکائل: دلت برای من یا یک چیز دیگه
ارزو: دلم برای دوتایتون
میکائل: ما مدل شیطون نمخوایم
ارزو: با شیرین ازدواج کردی؟
میکائل: اره ۲.۳سال میشه
ارزو: دوسش داری؟
میکائل:اره
ارزو: میتونی یک شب بهش خیانت کنی؟
میکائل:اومم بستگی به طرف داره
ارزو:اگه اون طرف من باشم چی
میکائل: اره میتونم
(بقیش هم خواستین بگید پیوی بفرستم )
(میکائل)
کارم با ارزو تموم شد و شرکت بستم و راه افتادم به طرف خونه که گوشیم زنگ خورد کریم بود جوابشو دادم
میکائل: سلام اقاجون
اقاجون: سلام میکائل چطوری شیرین خوبه؟
میکائل: خوبیم شیرین هم خوبه
اقاجون: وقتت رو زیاد نمیگیرم فردا خودت تنهایی بدون اینکه شیرین بفهمه بیا روستا باشه؟
میکائل: چرا اتفاقی افتاده؟
اقاجون: نه نگران نباش یک کار شخصی باهات دارم که نباید شیرین بفهمه
میکائل: باشه من فردا صبح زود میام
اقاجون: باشه منتظرتم
گوشی رو قطع کرد و رسیدیم خونه خودمو مرتب کردم که شیرین نفهمه چون خیلی زرنگ بود
(شیرین)
داشتم کتاب میخوندم که صدای کلید امد میکائل بود رفتم به سمتش
شیرین: سلام عشقم خسته نباشی
میکائل: سلام دورت بگردم شماهم خسته نباشی
لپشو بوسیدم اونم دستمو بوسید
شیرین: برات چای بریزم
میکائل:برم حمام بیام بعد
شیرین: اها باشه
میکائل رفت حمام که بعد یک ربع امد براش چای ریختم و رفتم تو بغلش
میکائل:امروز خوش گذشت خونه ملیحه
شیرین: نه باهاش دعوا کردم
میکائل: چرا سرچی؟
شیرین: سرتو
میکائل:سرمن؟
Part۱۳۵
ارزو:سلام اقا میکائل
میکائل:سلام ارزو خانوم
ارزو:من برای اگاهیتون امدم که مدل قدی میخواستین
میکائل:بله بشین
منشی در زد و امد داخل
منشی: اقا من برم دیگه
میکائل: اره برو کلید هایی شرکت رو بزار رو میز
منشی: چشم خدانگهدار
منشیم رفت ک ارزو امد رو میز نشست
ارزو: دلم برات تنگ شده بود
میکائل: دلت برای من یا یک چیز دیگه
ارزو: دلم برای دوتایتون
میکائل: ما مدل شیطون نمخوایم
ارزو: با شیرین ازدواج کردی؟
میکائل: اره ۲.۳سال میشه
ارزو: دوسش داری؟
میکائل:اره
ارزو: میتونی یک شب بهش خیانت کنی؟
میکائل:اومم بستگی به طرف داره
ارزو:اگه اون طرف من باشم چی
میکائل: اره میتونم
(بقیش هم خواستین بگید پیوی بفرستم )
(میکائل)
کارم با ارزو تموم شد و شرکت بستم و راه افتادم به طرف خونه که گوشیم زنگ خورد کریم بود جوابشو دادم
میکائل: سلام اقاجون
اقاجون: سلام میکائل چطوری شیرین خوبه؟
میکائل: خوبیم شیرین هم خوبه
اقاجون: وقتت رو زیاد نمیگیرم فردا خودت تنهایی بدون اینکه شیرین بفهمه بیا روستا باشه؟
میکائل: چرا اتفاقی افتاده؟
اقاجون: نه نگران نباش یک کار شخصی باهات دارم که نباید شیرین بفهمه
میکائل: باشه من فردا صبح زود میام
اقاجون: باشه منتظرتم
گوشی رو قطع کرد و رسیدیم خونه خودمو مرتب کردم که شیرین نفهمه چون خیلی زرنگ بود
(شیرین)
داشتم کتاب میخوندم که صدای کلید امد میکائل بود رفتم به سمتش
شیرین: سلام عشقم خسته نباشی
میکائل: سلام دورت بگردم شماهم خسته نباشی
لپشو بوسیدم اونم دستمو بوسید
شیرین: برات چای بریزم
میکائل:برم حمام بیام بعد
شیرین: اها باشه
میکائل رفت حمام که بعد یک ربع امد براش چای ریختم و رفتم تو بغلش
میکائل:امروز خوش گذشت خونه ملیحه
شیرین: نه باهاش دعوا کردم
میکائل: چرا سرچی؟
شیرین: سرتو
میکائل:سرمن؟
۹.۳k
۲۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.