دختری در گیم نت
پارت ۷
کوک: رسیدیم.. ( ا/ت رو از ماشین پیاده کردم) بفرمایید مادمازل...جلوی چشم هاشو گرفتم*.. من حواسم بهت هست حواسم حرکت کن
ا/ت:*.....یهو جلوی چشمام رو باز کرد پاهامو گذاشتم رو شن ها..یک دریا ی متصل به جنگل بود ( گیج نشید روی آسفالت بودن)
کوک: چطوره؟
ا/ت:کک..آ...نن...ا...تت...محشرهه..خیلی ممنونم...خیلی..
کوک: خوشت اومد؟
ا/ت: خیلی ممنونم..خیلی خوشگله
کوک: بعد شام اگه خواستی میریم جنگل قدم بزنیم :)
ا/ت: باشع
) دیگه کاراشون به شما ربطی نداره(
کوک: رسیدیم.. ( ا/ت رو از ماشین پیاده کردم) بفرمایید مادمازل...جلوی چشم هاشو گرفتم*.. من حواسم بهت هست حواسم حرکت کن
ا/ت:*.....یهو جلوی چشمام رو باز کرد پاهامو گذاشتم رو شن ها..یک دریا ی متصل به جنگل بود ( گیج نشید روی آسفالت بودن)
کوک: چطوره؟
ا/ت:کک..آ...نن...ا...تت...محشرهه..خیلی ممنونم...خیلی..
کوک: خوشت اومد؟
ا/ت: خیلی ممنونم..خیلی خوشگله
کوک: بعد شام اگه خواستی میریم جنگل قدم بزنیم :)
ا/ت: باشع
) دیگه کاراشون به شما ربطی نداره(
۲۰.۸k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.