گس لایتر/ادامه پارت ۲۶۷
توی هولدینگ بود... هیچ تمرکزی برای کار کردن نداشت... مدام تصاویری که عذابش میدادن از جلوی چشمش عبور میکردن... هر روز کمتر از قبل میتونست به خودش مسلط باشه...
حالا بیشتر از قبل مشوش و بیقرار بود...
جلسه ای که صبح داشت رو با زحمت به پایان رسونده بود...بعد از اون دیگه نای ادامه دادن نداشت...
ریموت روی میزش رو برداشت و در اتاق رو قفل کرد...
به منشیش وصل شد...
جونگکوک: خانوم؟
-بله رییس؟
جونگکوک: هرکس اومد بگید من نیستم
-اگر کار مهمی داشتن چی؟
جونگکوک: گفتم هرکس!
-چشم آقای جئون....
با حرص گوشی رو سر جا گذاشت...
سرشو به صندلی تکیه داد و چشماشو بست... تلفنش زنگ خورد و باعث شد عصبی تر بشه...
-بله؟
نایون: پسرم؟
-چی شده اوما ؟
نایون: من پرونده رو دیدم... نتیجه ی آزمایش بایول رو چک کردم...
کلافگی چن لحظه پیششو فراموش کرد و از جا پرید... کنجکاو شد...
-خب؟ چیزی دستگیرتون شد؟
نایون: بله... توی برگه آدرس آزمایشگاه ثبت شده... برحسب اتفاق آشنا هم هست!
-که اینطور...
میتونید پیگیریش کنید؟
نایون: البته!
درسته که الآن قضیه رو میدونیم اما لازمه از طریق قانون اقدام کنیم تا آس دست ما بیفته!
-باشه...
.
.
.بعد از قطع تماسش دوباره شماره ی ایل دونگ رو گرفت...
بعد از چن بوق طولانی گوشیو برداشت...
ایل دونگ: جئون جونگکوک مگه نگفتم نمیشه؟...
با فریاد توی گوشش گفت...
اما جونگکوک بی توجه به اون و با خونسردی کامل جواب داد...
جونگکوک: انجامش بده و برگرد به کمپانی...
سکوت کرد...
ایل دونگ: جدی میگی؟ بیام شرکت ایم؟
جونگکوک: آره... اما اول...
آدرس پارک جیمین و برام پیدا کن...
قبل اینکه تشکر کنه صدای بوقی که نشون میداد قطع شده رو شنید... جونگکوک گوشیو روش قطع کرده بود...
حالا بیشتر از قبل مشوش و بیقرار بود...
جلسه ای که صبح داشت رو با زحمت به پایان رسونده بود...بعد از اون دیگه نای ادامه دادن نداشت...
ریموت روی میزش رو برداشت و در اتاق رو قفل کرد...
به منشیش وصل شد...
جونگکوک: خانوم؟
-بله رییس؟
جونگکوک: هرکس اومد بگید من نیستم
-اگر کار مهمی داشتن چی؟
جونگکوک: گفتم هرکس!
-چشم آقای جئون....
با حرص گوشی رو سر جا گذاشت...
سرشو به صندلی تکیه داد و چشماشو بست... تلفنش زنگ خورد و باعث شد عصبی تر بشه...
-بله؟
نایون: پسرم؟
-چی شده اوما ؟
نایون: من پرونده رو دیدم... نتیجه ی آزمایش بایول رو چک کردم...
کلافگی چن لحظه پیششو فراموش کرد و از جا پرید... کنجکاو شد...
-خب؟ چیزی دستگیرتون شد؟
نایون: بله... توی برگه آدرس آزمایشگاه ثبت شده... برحسب اتفاق آشنا هم هست!
-که اینطور...
میتونید پیگیریش کنید؟
نایون: البته!
درسته که الآن قضیه رو میدونیم اما لازمه از طریق قانون اقدام کنیم تا آس دست ما بیفته!
-باشه...
.
.
.بعد از قطع تماسش دوباره شماره ی ایل دونگ رو گرفت...
بعد از چن بوق طولانی گوشیو برداشت...
ایل دونگ: جئون جونگکوک مگه نگفتم نمیشه؟...
با فریاد توی گوشش گفت...
اما جونگکوک بی توجه به اون و با خونسردی کامل جواب داد...
جونگکوک: انجامش بده و برگرد به کمپانی...
سکوت کرد...
ایل دونگ: جدی میگی؟ بیام شرکت ایم؟
جونگکوک: آره... اما اول...
آدرس پارک جیمین و برام پیدا کن...
قبل اینکه تشکر کنه صدای بوقی که نشون میداد قطع شده رو شنید... جونگکوک گوشیو روش قطع کرده بود...
۴۱.۰k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.