فیک تهیونگ(پارت ۱۳):
فیک تهیونگ(پارت ۱۳):
ویو صبح روز بعد:
ا،ت ویو:
از خواب نازم بیدار شدم و یادم اومد که باید برای رقص ساعت ۹ اونجا باشم و الان ساعت ۸ هست پس بلند شدم و رفتم یک حمام نیم ساعته و اومدم بیرون و موهامو خوش کردم و لباسی لش پوشیدم (عکسشو میزارم) و شد ساعت یک ربع به ۹ پس سوییچ ماشینمو برداشتم و راهی به کمپانی شدمو....
موقعی که رسیدم دیدم که گروه بی تی اس ام با من رسیدن من پیاده شدمو و دیدم که منو ته تصادفی ست کردیم بعد از اینکه سلام و احوالپرسی کردیم یک لحظه جیمین گفت:(دوستان دیگه ا،ت همرو می شناسه دیگه)
جیمین:شما دوتا باهم ست کردین؟؟
ا،ت:عاااا نه نه تصادفی شده(سرد)
(دیگه چون دیگه میدونید دیگه ا،ت آدم سرده پس دیگه نمیگم سرد بفهمین دیگه)
ته:هممم اره
خوب رفتیم تو و من با لیا داشتم صحبت میکردمو میگفتم که :
ا،ت:بخدا اگر سر صحنه اون لباسرو بدی بپوشم
لیا:باید بپوشی
ا،ت:بابا اون خیلییییییییی بازه و چسبهههه(با داد)
لیا:اروم باش با طراح صحبت میکنم
ا،ت:ممنون میشم
لیا: ایشش همش باید لباسای گشاد بپوشی تو که اندامت خوبه
ا،ت:خوب نمیخوام دیگه بابا ولم کن
ا،ت رفت به سمت اتاق ورزشش وارد اتاقش شد که با تم سیاه بود
ا،ت:هعیییی اتاقمو با هیچکس عوض نمیکنم
تق تق تق
ا،ت: بفرمایید
نامجون:سلام مجدد
ا،ت:عا سلام بفرمایید
همه وارد اتاق رقص ا،ت شدن که کوک گفت:
کوک:عرررررر پشمام اتاقت خیلی کراشههههه
ا،ت :اره خیلی دوسش دارم خیلی خوبه
(خوب چون حوصله ندارم برای همین اینا تمرین رقصو رفتند)
ا،ت:ایییییی دارم پاره میشم(با نفس نفس)
هعیییی این رقصش خیلی سخته پاره میشیم
نامجون:اره ولی قشنگه رقصش
ا،ت و بقیه:ارههه
کهو....
ویو صبح روز بعد:
ا،ت ویو:
از خواب نازم بیدار شدم و یادم اومد که باید برای رقص ساعت ۹ اونجا باشم و الان ساعت ۸ هست پس بلند شدم و رفتم یک حمام نیم ساعته و اومدم بیرون و موهامو خوش کردم و لباسی لش پوشیدم (عکسشو میزارم) و شد ساعت یک ربع به ۹ پس سوییچ ماشینمو برداشتم و راهی به کمپانی شدمو....
موقعی که رسیدم دیدم که گروه بی تی اس ام با من رسیدن من پیاده شدمو و دیدم که منو ته تصادفی ست کردیم بعد از اینکه سلام و احوالپرسی کردیم یک لحظه جیمین گفت:(دوستان دیگه ا،ت همرو می شناسه دیگه)
جیمین:شما دوتا باهم ست کردین؟؟
ا،ت:عاااا نه نه تصادفی شده(سرد)
(دیگه چون دیگه میدونید دیگه ا،ت آدم سرده پس دیگه نمیگم سرد بفهمین دیگه)
ته:هممم اره
خوب رفتیم تو و من با لیا داشتم صحبت میکردمو میگفتم که :
ا،ت:بخدا اگر سر صحنه اون لباسرو بدی بپوشم
لیا:باید بپوشی
ا،ت:بابا اون خیلییییییییی بازه و چسبهههه(با داد)
لیا:اروم باش با طراح صحبت میکنم
ا،ت:ممنون میشم
لیا: ایشش همش باید لباسای گشاد بپوشی تو که اندامت خوبه
ا،ت:خوب نمیخوام دیگه بابا ولم کن
ا،ت رفت به سمت اتاق ورزشش وارد اتاقش شد که با تم سیاه بود
ا،ت:هعیییی اتاقمو با هیچکس عوض نمیکنم
تق تق تق
ا،ت: بفرمایید
نامجون:سلام مجدد
ا،ت:عا سلام بفرمایید
همه وارد اتاق رقص ا،ت شدن که کوک گفت:
کوک:عرررررر پشمام اتاقت خیلی کراشههههه
ا،ت :اره خیلی دوسش دارم خیلی خوبه
(خوب چون حوصله ندارم برای همین اینا تمرین رقصو رفتند)
ا،ت:ایییییی دارم پاره میشم(با نفس نفس)
هعیییی این رقصش خیلی سخته پاره میشیم
نامجون:اره ولی قشنگه رقصش
ا،ت و بقیه:ارههه
کهو....
۱۳.۶k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.