سناریو مایکی پارت۴
فردا
ساعت ۷ صبح
هیروشی: برای چی باهات نیاممممم
باجی:*خمیازه*حاجی خودمم نمیخوام برم
هیروشی: پس براچی هفت صبح پاشدییی
باجی: به تو چه یارووو
هیروشی: 😐
باجی: با مدرسه ت چیکار میکنی؟
هیروشی:نمیدونم برم یانه
باجی: اگه نری اخراجت میکنهـ
هیروشی: مایکی با اون کاری که کرد فکر کنم اخراجو رد کرده🤌ولی به احتمال زیاد ریو همه تقصیرارو بندازه گردن من🥲
باجی: ریو؟
هیروشی: یادته اولای سال همش کتک میخوردم؟ 😐
باجی: اره برام سوال بود چرا تو نمیزنیشون
هیروشی: ازم اتو داشت😬
باجی: خب فردا جنازشو میارم جلو چشات
هیروشی: 😂😂😂
باجی: کجاش خنده دار بود؟
هیروشی: 🥲هیچی هیچ جاش
هیروشی: راستی مواظب خودت باش باجی کیوسکه ی احمقققق
باجی: توهم مراقب خودت باش باجی هیروشی ی اوسکووولل
(یعنی عشق بینشون موج میزنه😂:)
یه ساعت بعد
هیروشی: هعیییی حوصلم پوکید.....
وایسا....... ساعت هشتهههه؟؟؟ ریدمممم بازم دیر کردممم
*درحال زنگ زدن به اما*
اما: اوهایووو
هیروشی: اما کمککک
اما: چی شده؟ باز چه گندی زدی🤌
هیروشی: با سنسه دعوام شده بود دیروز و الان هم فکر کنم اتفاق خوبی نیافته اگه برم😂
اما: خو من چه کنم؟
هیروشی: حاضر شو باهم بریم. دو دقیقه دیگه میام دنبالت
اما: خیلی ممنون که نظر منم میپرسیییی
هیروشی: بجاش کارتمو میدم بهت واسه خریددد
اما: 👌اوکیه
(دوستان سنسه رو اما کراش زد واسه همین همه چی ختم بخیر شد ولی اخر سر اما به سنسه یه سیلی محکم زد😂🤌)(راستش گشادیم میشه تو مدرسشونو بنویسم)
بعد از مدرسه
ساعت ۴:۵٠
اما: اخخخ گشنمههه
هیروشی: اوکی بریم کافه.....(اسمشو خودتون بگین)
اما: اخ جونمممم
*اما دست هیروشی رو گرفت تا برن*
در کافه......
هیروشی: بیا بشینیم کنار بنجره
اما: اوکی
رفتیم و نشستیم کنار پنجره و گارسون اومد ازمون سفارش گرفت.
اما: حالا که تنها شدیم بزار یه چیزی رو بهت بگم
هیروشی: چیو؟
اما: میدونستی مایکی روت کراشههه
هیروشی:*قرمز شدن*چییییی؟؟؟
اما: همش تو خونه ازت تعریف میکنه و اون روزی هم که سنسه بهت سیلی زده بود خیلی نگران و عصبانی بود 🥲
هیروشی: چی... چییی میگیییی؟
اما: همین که شنیدی🥴
*گارسون سفارشامونو اورد*
اما: خیلی خوش مزسسسس
هیروشی: هوووم..... اره
ویو هیروشی
اما خیلی کیوت داشت کیکشو میخوردددد✨
کافه هم خیلی قشنگ بود
همینجوری داشتم بیرون رو نگاه میکردم که🥲🤌
یهو یه نفر اومد تو کافه......
وایسا اون.....
حدس بزنین کیه؟
(راستشو بخواین خودمم نمیدونم کیه😂)
ساعت ۷ صبح
هیروشی: برای چی باهات نیاممممم
باجی:*خمیازه*حاجی خودمم نمیخوام برم
هیروشی: پس براچی هفت صبح پاشدییی
باجی: به تو چه یارووو
هیروشی: 😐
باجی: با مدرسه ت چیکار میکنی؟
هیروشی:نمیدونم برم یانه
باجی: اگه نری اخراجت میکنهـ
هیروشی: مایکی با اون کاری که کرد فکر کنم اخراجو رد کرده🤌ولی به احتمال زیاد ریو همه تقصیرارو بندازه گردن من🥲
باجی: ریو؟
هیروشی: یادته اولای سال همش کتک میخوردم؟ 😐
باجی: اره برام سوال بود چرا تو نمیزنیشون
هیروشی: ازم اتو داشت😬
باجی: خب فردا جنازشو میارم جلو چشات
هیروشی: 😂😂😂
باجی: کجاش خنده دار بود؟
هیروشی: 🥲هیچی هیچ جاش
هیروشی: راستی مواظب خودت باش باجی کیوسکه ی احمقققق
باجی: توهم مراقب خودت باش باجی هیروشی ی اوسکووولل
(یعنی عشق بینشون موج میزنه😂:)
یه ساعت بعد
هیروشی: هعیییی حوصلم پوکید.....
وایسا....... ساعت هشتهههه؟؟؟ ریدمممم بازم دیر کردممم
*درحال زنگ زدن به اما*
اما: اوهایووو
هیروشی: اما کمککک
اما: چی شده؟ باز چه گندی زدی🤌
هیروشی: با سنسه دعوام شده بود دیروز و الان هم فکر کنم اتفاق خوبی نیافته اگه برم😂
اما: خو من چه کنم؟
هیروشی: حاضر شو باهم بریم. دو دقیقه دیگه میام دنبالت
اما: خیلی ممنون که نظر منم میپرسیییی
هیروشی: بجاش کارتمو میدم بهت واسه خریددد
اما: 👌اوکیه
(دوستان سنسه رو اما کراش زد واسه همین همه چی ختم بخیر شد ولی اخر سر اما به سنسه یه سیلی محکم زد😂🤌)(راستش گشادیم میشه تو مدرسشونو بنویسم)
بعد از مدرسه
ساعت ۴:۵٠
اما: اخخخ گشنمههه
هیروشی: اوکی بریم کافه.....(اسمشو خودتون بگین)
اما: اخ جونمممم
*اما دست هیروشی رو گرفت تا برن*
در کافه......
هیروشی: بیا بشینیم کنار بنجره
اما: اوکی
رفتیم و نشستیم کنار پنجره و گارسون اومد ازمون سفارش گرفت.
اما: حالا که تنها شدیم بزار یه چیزی رو بهت بگم
هیروشی: چیو؟
اما: میدونستی مایکی روت کراشههه
هیروشی:*قرمز شدن*چییییی؟؟؟
اما: همش تو خونه ازت تعریف میکنه و اون روزی هم که سنسه بهت سیلی زده بود خیلی نگران و عصبانی بود 🥲
هیروشی: چی... چییی میگیییی؟
اما: همین که شنیدی🥴
*گارسون سفارشامونو اورد*
اما: خیلی خوش مزسسسس
هیروشی: هوووم..... اره
ویو هیروشی
اما خیلی کیوت داشت کیکشو میخوردددد✨
کافه هم خیلی قشنگ بود
همینجوری داشتم بیرون رو نگاه میکردم که🥲🤌
یهو یه نفر اومد تو کافه......
وایسا اون.....
حدس بزنین کیه؟
(راستشو بخواین خودمم نمیدونم کیه😂)
۵.۹k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.