وقتی دکتر بود و تو خدمتکارش
پارت: ۱۷
و برای خوشحالیش ناهار درست کرده بود به پارک گف بیاد بخوره اما..
اما با جوابی سرد مواجه شد
_نمیخوام سیرم
+ببخشید ناهار خوردید..؟
_به ت چ
+....
هیچی نگف ا.ت و رفت سمت اتاق
خیلی ناراحت شد..
با پای سوختش رفت تا برای پارک ناهار مورد علاقشو ببپزه با جوابی که داد انگار اب سرد ریخته بود سرش
+بهتره اینجا نمونم مزاحمش نشم
_تختشو مرتب کرد و لباسشو پوشید
و با خودش فکر کرد پارک از رفتنش منعش کنه و..
+خدافظ اقای پارک(ناراحت)
+بای لطفا دیگه نبیمنت(مغرور و سرد)
ا.ت با بغضی که داشت سریع اع خونه رفت بیرون و بدو بدو میکرد و اشکاش میریخت(اخی) کمی بعد تر...
ا.ت قطره های اشکاش رو پاک میکرد و نشست روی صندلی سعی کرد با موزیک هواسشو پرت کنه
اما یهو متوجه شد گوشیش
رو روی میز اشپز خونه جا
گزاشته بود (اوهههه شت)
قدم قدم با اون حالش رفت که گوشیش رو بیاره اما انگار یکی پشت سرش بود و انگار تعقیبش میکرد بدو بدو میکرد و استرس داش اون غریبه هم دنبالش میکرد رفت تا توی یک کوچه خودشو قایم کنه اماا فهمید دقیقا همون مرده داره سمتش میاد...
میدونم مرض دارم
شما رو تو خماری میزارم/:
پارت بعدی فردا
کدوم ادم مریض عین من
ساعت ۴:۱۵ براتون وانشات میزاره/:
و برای خوشحالیش ناهار درست کرده بود به پارک گف بیاد بخوره اما..
اما با جوابی سرد مواجه شد
_نمیخوام سیرم
+ببخشید ناهار خوردید..؟
_به ت چ
+....
هیچی نگف ا.ت و رفت سمت اتاق
خیلی ناراحت شد..
با پای سوختش رفت تا برای پارک ناهار مورد علاقشو ببپزه با جوابی که داد انگار اب سرد ریخته بود سرش
+بهتره اینجا نمونم مزاحمش نشم
_تختشو مرتب کرد و لباسشو پوشید
و با خودش فکر کرد پارک از رفتنش منعش کنه و..
+خدافظ اقای پارک(ناراحت)
+بای لطفا دیگه نبیمنت(مغرور و سرد)
ا.ت با بغضی که داشت سریع اع خونه رفت بیرون و بدو بدو میکرد و اشکاش میریخت(اخی) کمی بعد تر...
ا.ت قطره های اشکاش رو پاک میکرد و نشست روی صندلی سعی کرد با موزیک هواسشو پرت کنه
اما یهو متوجه شد گوشیش
رو روی میز اشپز خونه جا
گزاشته بود (اوهههه شت)
قدم قدم با اون حالش رفت که گوشیش رو بیاره اما انگار یکی پشت سرش بود و انگار تعقیبش میکرد بدو بدو میکرد و استرس داش اون غریبه هم دنبالش میکرد رفت تا توی یک کوچه خودشو قایم کنه اماا فهمید دقیقا همون مرده داره سمتش میاد...
میدونم مرض دارم
شما رو تو خماری میزارم/:
پارت بعدی فردا
کدوم ادم مریض عین من
ساعت ۴:۱۵ براتون وانشات میزاره/:
۸.۲k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.