ₚ₁₆
پنج سال بعد*
تهیونگ ویو:
امروز پنج سال از رفتنت ا/ت میگذره هر روزشو دنبالش بودم یعنی کجاست؟ چیکار میکنه؟ بعد طلاق خونواده تشکیل داده؟
تو فکر بودم که با صدای کوک به خودم امدم
کوک: ته امروز مراسم داریم هنرمندای برتر قراره بیان تا از آثارشون رونمایی کنن
تهیونگ:واجبه؟!
کوک: خیلی
از دفتر امدم بیرون رفتم سمت خونه خودم و ا/ت قبل از رفتن یکی از لباس های ا/ت رو برداشتم و بو کردم بوش داشت میرفت عطر ا/ت رو از رو میز برداشتم و به لباس زدم با بوش شروع به گریه کردم اخه تو کجایی اشکامو پاک کردم من باید قوی و جدی باشم لباسامو پوشیدم یکی از ماشینا رو برداشتم رفتم دنبال کوک
کوک: کجا بودی دو ساعته منتظرم وایسا ببینم گریه کردی
تهیونگ: من و گریه؟ از اون حرفا بود
کوک: منطقیه آدمی به سنگ دلی تو مگه گریه میکنه؟
عصبی بهش نگاه کردم
کوک: باشه بابا غلط کردم بگذر از ما
رفتیم سمت نمایشگاه وارد که شدم با همه سلام کردم که یک بچه امد دستمو گرفت
بچه: عمو من گم شدم مامان منم هنرمنده میشه پیداش کنی؟
تهیونگ: اسمت چیه؟
بچه: من پارک اری هستم خوشبختم
تهیونگ: پارک؟
شوکی بهم وارد شد نکنه دختره ا/تس؟
رو زانو نشستم
تهیونگ: اسم مامانت پارک ا/تس؟
اری: عمو از کجا میدونی؟
انگار یک سطل آب سرد رو سرم ریخته بودن سرشو ناز کردم دستاشو گرفتم و بوسیدم هیچ صدایی رو نمیشنیدم اما صدای تلق تلوق کفش پاشنه بلند امد یک صدای آشنا گفت: اری مامان کجایی؟ برگشتم سمت صدا ا/ت بود لباس قشنگی تنش کرده بود خیلی خوشگل شده بود خوشگل تر و خانم تر از پنج سال پیش
اری: مامان من اینجام
ا/ت منو دید اما انگار اون با دیدن من خوشحال نبود دست اری رو از تو دستام جدا کرد و گفت: مگه نگفتم با غریبه ها حرف نزنی
غریبه؟ من غریبه بودم؟
ا/ت: ممنون آقای کیم که دخترمو پیدا کردید
آقای کیم؟ من آقای کیم بودم؟
تهیونگ ویو:
امروز پنج سال از رفتنت ا/ت میگذره هر روزشو دنبالش بودم یعنی کجاست؟ چیکار میکنه؟ بعد طلاق خونواده تشکیل داده؟
تو فکر بودم که با صدای کوک به خودم امدم
کوک: ته امروز مراسم داریم هنرمندای برتر قراره بیان تا از آثارشون رونمایی کنن
تهیونگ:واجبه؟!
کوک: خیلی
از دفتر امدم بیرون رفتم سمت خونه خودم و ا/ت قبل از رفتن یکی از لباس های ا/ت رو برداشتم و بو کردم بوش داشت میرفت عطر ا/ت رو از رو میز برداشتم و به لباس زدم با بوش شروع به گریه کردم اخه تو کجایی اشکامو پاک کردم من باید قوی و جدی باشم لباسامو پوشیدم یکی از ماشینا رو برداشتم رفتم دنبال کوک
کوک: کجا بودی دو ساعته منتظرم وایسا ببینم گریه کردی
تهیونگ: من و گریه؟ از اون حرفا بود
کوک: منطقیه آدمی به سنگ دلی تو مگه گریه میکنه؟
عصبی بهش نگاه کردم
کوک: باشه بابا غلط کردم بگذر از ما
رفتیم سمت نمایشگاه وارد که شدم با همه سلام کردم که یک بچه امد دستمو گرفت
بچه: عمو من گم شدم مامان منم هنرمنده میشه پیداش کنی؟
تهیونگ: اسمت چیه؟
بچه: من پارک اری هستم خوشبختم
تهیونگ: پارک؟
شوکی بهم وارد شد نکنه دختره ا/تس؟
رو زانو نشستم
تهیونگ: اسم مامانت پارک ا/تس؟
اری: عمو از کجا میدونی؟
انگار یک سطل آب سرد رو سرم ریخته بودن سرشو ناز کردم دستاشو گرفتم و بوسیدم هیچ صدایی رو نمیشنیدم اما صدای تلق تلوق کفش پاشنه بلند امد یک صدای آشنا گفت: اری مامان کجایی؟ برگشتم سمت صدا ا/ت بود لباس قشنگی تنش کرده بود خیلی خوشگل شده بود خوشگل تر و خانم تر از پنج سال پیش
اری: مامان من اینجام
ا/ت منو دید اما انگار اون با دیدن من خوشحال نبود دست اری رو از تو دستام جدا کرد و گفت: مگه نگفتم با غریبه ها حرف نزنی
غریبه؟ من غریبه بودم؟
ا/ت: ممنون آقای کیم که دخترمو پیدا کردید
آقای کیم؟ من آقای کیم بودم؟
۱۰.۳k
۰۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.