پارت ¹⁵
پارت ¹⁵
جونگ کوک : دیدم بعد از حرفم بغض کرده و اشکاش کم کم داره
سرازیر میشه و یک لبخند قشنگی هم روی لباشه
ا/ت چیزی شده؟ ناراحتت کردم که گفتم دوستت دارم؟ احتمالا همینه
معذرت میخوام
ا/ت: نه نه خیلی خوشحالم از ته قلبم تو اولین کسی هستی که منو
دوست داری منم خیلی دوستت دارم . از وقتی به هوش اومدم با دیدن
چهره ات خیلی از غم هام رو فراموش کردم. باعث شدی که قلبم بتونه
ضربان بزنه و روحم زنده شد.
جونگ کوک: باورم نمیشه که تو همین چند روز عاشق شدم ولی خب
واقعا دوستش داشتم و دیگه ضربان من عادی نبود صورتش رو قاب
گرفتم و لباشو مزه مزه میکردم و میبوسیدمشون
ا/ت: صورتم رو قاب کرد و داشت لبامو با خوشحالی میبوسید . انقدر
بهم نزدیک شده بود که میتونستم تندی ضربانش رو حس کنم
من واقعا نمی دونستم که باید تو همین شرایطی چکار کنم . اروم ازم جدا
شد و گفت : حتما نمیدونی چکار کنی و گیج شدی . دستاتو بنداز پشت
گردنم و تو هم همکاری کن.
دوباره اومد نزدیکم و صورتمو قاب گرفت منم همون کاری که گفت رو
انجام دادم دستام رو دور گردنش انداختم و همکاری میکردم.....
لایک بالای ۳۰🍻💛
کامنت فراموش نشه💎🧪
کپی ممنوع💔🚫
جونگ کوک : دیدم بعد از حرفم بغض کرده و اشکاش کم کم داره
سرازیر میشه و یک لبخند قشنگی هم روی لباشه
ا/ت چیزی شده؟ ناراحتت کردم که گفتم دوستت دارم؟ احتمالا همینه
معذرت میخوام
ا/ت: نه نه خیلی خوشحالم از ته قلبم تو اولین کسی هستی که منو
دوست داری منم خیلی دوستت دارم . از وقتی به هوش اومدم با دیدن
چهره ات خیلی از غم هام رو فراموش کردم. باعث شدی که قلبم بتونه
ضربان بزنه و روحم زنده شد.
جونگ کوک: باورم نمیشه که تو همین چند روز عاشق شدم ولی خب
واقعا دوستش داشتم و دیگه ضربان من عادی نبود صورتش رو قاب
گرفتم و لباشو مزه مزه میکردم و میبوسیدمشون
ا/ت: صورتم رو قاب کرد و داشت لبامو با خوشحالی میبوسید . انقدر
بهم نزدیک شده بود که میتونستم تندی ضربانش رو حس کنم
من واقعا نمی دونستم که باید تو همین شرایطی چکار کنم . اروم ازم جدا
شد و گفت : حتما نمیدونی چکار کنی و گیج شدی . دستاتو بنداز پشت
گردنم و تو هم همکاری کن.
دوباره اومد نزدیکم و صورتمو قاب گرفت منم همون کاری که گفت رو
انجام دادم دستام رو دور گردنش انداختم و همکاری میکردم.....
لایک بالای ۳۰🍻💛
کامنت فراموش نشه💎🧪
کپی ممنوع💔🚫
۲۸.۸k
۰۸ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.