پارت ۱۴ گُلِ پَژمُردِه مَن🥀
#جمهوری-اسلامی-ایران
سبزی پلو با ماهی کص... 🐡😂
((رباط فعاله گزارش کنی ..... برات بد میشه))
جنبه نداری نخون جات اینجا نیس
یه پنج ، شیش دقیقه بود که به انجام این کار ادامه داده بود .
هانیا : یونگی ب بسه ؟
یونگی : اوم
هانیا : خوبی ؟
یونگی : اوم
هانیا : حرف نمیزنی
یونگی : عواوم
من : هانیا بعد از چند دقیقه رفت سر گوشیش و توی اینستا یکم چرخید همه جا پر از حرفهایی مثل چرا انقدر جوش آورد ؟
نکنه یونگی و هانیا با همن؟ چقدر دختر وحشیه ! چقدر بد دهن و بیادبه!
خلاصه کلی از اینجور چرت و پرتا هانیا یکم عصبی و ناراحت شد ولی اصلاً به روی خودش نیاورد
رو به یونگی کرد و گفت : میگم من باید آماده شم که تا یک ساعت دیگه آرایشگاه باشم آخه میخوام موهامو رنگ کنم اوکی ؟
یونگی : رنگ موهای خودت که خیلی قشنگه !
من : هانیاهم موهای طبیعی خودش رو دوست داشت ولی خب برای اینکه مردم کمتر با ماسک بشناسنش تصمیم گرفت که موهاش رو رنگ کنه چون گاهی وقتا هم با اینکه ماسک داره مردم میشناسنش .
هانیا : نه دوست دارم رنگ کنم .
یونگی: اوم باشه خودت میدونی
من : هانیا رفت توی اتاق و لباسش رو عوض کرد ( اسلاید ۲ )
از قبل هم که میکاپ داشت پس آماده بود از یونگی خداحافظی کرد و رفت .
پرش زمانی توی آرایشگاه ⬅️
اصلاً دوست نداشتم موهامو رنگ کنم ولی واسه تجربه دوست داشتم رنگ سفید رو امتحان کنم دلو زدم به دریا و گفتم که موهامو سفید رنگ کنه 🙂
خلاصه مواد پباتو ریخت و گذاشت یکم روی سرم بمونه و بعد شست
اوم آره آرهههه موهای مشکی شد سفیدددد
( اسلاید ۲ )
دوسش دارم امامشکی رنگه عشقه مثل رنگه چشای مهربونت مشکی رنگ عشق.....
ذهن هانیا : سالن زیباییشون همه چی داشت مثلاً یه قسمت مخصوص پاکسازی پوستی یه جا برای ناخن یه قسمتم واسه میکاپ یه جاهم برا....
وایییی بین این مشکلات و دغدغه...
ناخن چرا که نه میخوام ناخن بکارممم حالا واقعاً بکارم ؟
خلاصه خر شدم و رفتم نشستم به زور یه طرح انتخاب کردم اندازه و مدل ناخنی که میخوام و بهش گفتم اونم عین سگ افتاد به جون ناخنام گوشههای گوشت ناخنمو کوچولو کوچولو گرفت سطح روی صدف ناخنم و سوهان کشی کرد و یکدست کرد مواد پودریشو زرد من ناخنو گذاشت روش گذاشتمش توی دستگاه و بعد از چند دقیقه درآوردم یه سری کارای دیگه کرد و طرح.......
سبزی پلو با ماهی کص... 🐡😂
((رباط فعاله گزارش کنی ..... برات بد میشه))
جنبه نداری نخون جات اینجا نیس
یه پنج ، شیش دقیقه بود که به انجام این کار ادامه داده بود .
هانیا : یونگی ب بسه ؟
یونگی : اوم
هانیا : خوبی ؟
یونگی : اوم
هانیا : حرف نمیزنی
یونگی : عواوم
من : هانیا بعد از چند دقیقه رفت سر گوشیش و توی اینستا یکم چرخید همه جا پر از حرفهایی مثل چرا انقدر جوش آورد ؟
نکنه یونگی و هانیا با همن؟ چقدر دختر وحشیه ! چقدر بد دهن و بیادبه!
خلاصه کلی از اینجور چرت و پرتا هانیا یکم عصبی و ناراحت شد ولی اصلاً به روی خودش نیاورد
رو به یونگی کرد و گفت : میگم من باید آماده شم که تا یک ساعت دیگه آرایشگاه باشم آخه میخوام موهامو رنگ کنم اوکی ؟
یونگی : رنگ موهای خودت که خیلی قشنگه !
من : هانیاهم موهای طبیعی خودش رو دوست داشت ولی خب برای اینکه مردم کمتر با ماسک بشناسنش تصمیم گرفت که موهاش رو رنگ کنه چون گاهی وقتا هم با اینکه ماسک داره مردم میشناسنش .
هانیا : نه دوست دارم رنگ کنم .
یونگی: اوم باشه خودت میدونی
من : هانیا رفت توی اتاق و لباسش رو عوض کرد ( اسلاید ۲ )
از قبل هم که میکاپ داشت پس آماده بود از یونگی خداحافظی کرد و رفت .
پرش زمانی توی آرایشگاه ⬅️
اصلاً دوست نداشتم موهامو رنگ کنم ولی واسه تجربه دوست داشتم رنگ سفید رو امتحان کنم دلو زدم به دریا و گفتم که موهامو سفید رنگ کنه 🙂
خلاصه مواد پباتو ریخت و گذاشت یکم روی سرم بمونه و بعد شست
اوم آره آرهههه موهای مشکی شد سفیدددد
( اسلاید ۲ )
دوسش دارم امامشکی رنگه عشقه مثل رنگه چشای مهربونت مشکی رنگ عشق.....
ذهن هانیا : سالن زیباییشون همه چی داشت مثلاً یه قسمت مخصوص پاکسازی پوستی یه جا برای ناخن یه قسمتم واسه میکاپ یه جاهم برا....
وایییی بین این مشکلات و دغدغه...
ناخن چرا که نه میخوام ناخن بکارممم حالا واقعاً بکارم ؟
خلاصه خر شدم و رفتم نشستم به زور یه طرح انتخاب کردم اندازه و مدل ناخنی که میخوام و بهش گفتم اونم عین سگ افتاد به جون ناخنام گوشههای گوشت ناخنمو کوچولو کوچولو گرفت سطح روی صدف ناخنم و سوهان کشی کرد و یکدست کرد مواد پودریشو زرد من ناخنو گذاشت روش گذاشتمش توی دستگاه و بعد از چند دقیقه درآوردم یه سری کارای دیگه کرد و طرح.......
۱.۵k
۰۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.